عکسالعمل مردم در برخورد با پدیدههای مختلف به بینهایت شکل مختلف تقسیم میشود. ولی همه این اشکال در زمینههای متعددی شباهت داشته و در یک سبد دستهبندی میشوند. مثلا در زمینه برخورد با مسکن مردم به گروههای مختلفی تقسیم میشوند که امروز پس از برخورد با دوست عزیزی در صف خودپرداز این سبدبندی برایم روشنتر شد.
نزدیک غروب بود که دوستی را در صف خودپرداز دیدم که بهشدت نگران و مضطرب بود. از او پرسیدم: «چیه چیزی شده چرا ناراحتی؟»
گفت: «هیچی بابا میخوام پول بکشم نمیشه!»
گفتم: «چرا نمیشه! قبل از شما چند نفر راحت کشیدند مشکلی نبود.»
گفت: «نه بابا من میخوام ده تومان بکشم، منتها بعضی بانکها ده تومان آخرو نگه میدارند و نمیدند.»
گفتم: «یعنی شما الان مشکلت سر ده تومانه!؟»
گفت: «آره خب! مگه چیه؟»
کمی فکر کردم و خدارا شکر کردم که نیازمند ده هزار تومان نیستم و تصمیم گرفتم کمکش کنم.
گفتم: «بیا آقا! این ده تومانو بگیر کارت راه بیفته!»
گفت: «دستت درد نکنه، خدا از بخشندگی کمت نکنه!»
گفتم: «حالا شما کارت چیه!»
گفت: «من! کار ندارم که! اگر کار داشتم که اوضام این نبود.»
گفتم: «یعنی بیکارید! ؟ ای بابا چه بد! هیچ منبع درآمدی ندارید؟»
گفت: «منبع درآمد اونجوری که نه! اجاره میگیرم!»
طفلک احتمالا گاری یا فرغونی، چیزی داشت و از آن اجاره میگرفت.
گفتم: «اجاره چی؟»
گفت: «هیچی اجاره خونه!»
گفتم: «یعنی شما آپارتمانداری و ازون اجاره میگیری؟»
گفت: «آره مگه چیه؟»
گفتم: «خب چرا لنگ ده تومانی!»
گفت: «الان بین قرارداد خونههامه، به همین خاطر دستم خالی شده!»
گفتم: «خونههات! یعنی چند تا خونه داری؟»
گفت: «چند تا که نمیشه گفت، شش تا خونه دارم با اجاره همونا اموراتمو میگذرونم.»
ده تومان را ازش گرفتم و با پسگردنی سعی کردم که او را به سمت گم شدن راهی کنم. بعد از رفتن این دوستمان کمی تعمق کردم که مردم، تنها به دو دسته خانهدار و بیخانه تقسیم نمیشوند. بلکه به چندین دسته تقسیم میشوند.
خانهسازها
این دوستان کارشان ساختن خانه است. میسازند و میفروشند و گاهی میسازند و نمیفروشند و نامشان در این پروسه شده است بساز، بفروش! البته هنوز آمار درستی از تعداد این دوستان ارائه نشده است. تا آنجایی که ما دیدیم نصف مردم ایران بساز، بفروشند.
خانهبازها
این دوستان به خانه و آپارتمان به چشم بازی نگاه میکنند. به این صورت که هر چه بیشتر داشته باشند باحالتر است. الکی این را میفروشند و یکی دیگر میخرند. البته خیلی هم الکی نیست و 100 میلیونی بر سر هر معامله سود میکنند.
خانهدارها
این دوستان تنها یک خانه جهت سکونت خودشان دارند و احتمالا برنامهشان در آینده این است که آن را بکوبند و بدهند مشارکت تا برایشان بسازد. البته در این گروه عدهای دیگر هستند که گرچه هماکنون اجارهنشینند ولی در آیندهای نزدیک برنامهای دارند در راستای کوبیدن خانه پدری و ساختن چند واحد در آن!
خانهبازها
این دوستان خانه داشتهاند ولی طی یک اتفاق، تمام دار و ندارشان را از دست دادهاند و هماکنون در آژانس کار میکنند و اجارهنشینند.
خانه فازها
این دوستان اجارهنشینند ولی بهشدت فاز خرید خانه دارند. به این صورت که فازشان این است که به هر صورتی شده پولهایشان را با وام و غیره جمع کنند و صاحبخانه شوند.
خانه نازها
این دوستان اصولا تا ابد بیخانه و اجارهنشین میمانند. به این صورت که معتقدند رسم روزگار طوری بوده که خانه و پول برایشان ناز میکند و هیچ وقت نمیتوانند صاحبخانه شوند.
بعضیها مثل من بین دو دسته آخر مدام در حال پاسکاری هستند!