امروز اتفاق جالبی افتاد. اتفاقی که در عمر خودپردازی من اتفاق ویژهای به حساب میآید. جلوی خودپردازی که معمولا اول به آنجا میروم و اگر خلوت بود، سراغ باقی خودپردازها، ایستاده بودم و منتظر مخی بیکار برای صحبت که فردی نزدیک شد و گفت: «سلام سعید جان خوبی؟»
گفتم: «مخلصیم بد نیستیم. شما؟»
گفت: «وقت دارید چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟»
گفتم: «در خدمت شماییم. ما خودمون وقت ملت رو میگیریم، تو میخوای وقت ما رو بگیری؟ بفرما!»
گفت: «من از روزنامه جرات امروز مزاحمتون میشم. میخواستم راجع به این موج و جریانی که در صفوف خودپرداز راه انداختید، مصاحبهای باهاتون داشته باشم. امکانش هست؟»
گفتم: «ما در خدمتیم، بفرما!»
گفت: «در اقتصاد از نوع پلانB، فراتر از اینکه جریان صاحب فرد باشه، فرد صاحب جریانه! این رو شما در گذر زمان چطور میبینید؟»
گفتم: «میشه عین آدم حرف بزنی ببینم چی میگی؟»
گفت: «شوخی کردم. میخواستم بپرسم هدف شما از راهاندازی این جریان و موج چیه؟»
گفتم: «هدف خاصی نداشتم. در واقع به نوعی پرداختن به رویکردهای اشتباه اقتصادی مردم!» گفت: «شما مردم هستید؟»
گفتم: «نمی دونم هنوز مطمئن نیستم»
گفت: «با فرض بر اینکه شما رو مردم حساب کنیم، آخرین رویکرد اشتباه شما در حوزه اقتصاد چی هست؟»
گفتم: «اقتصاد چی هست؟»
گفت: «به نظر شما اقتصاد چی هست؟»
گفتم: «یک بار دیگه سوال منو با سوال جواب بدی، همچین میزنم تو گوشت، صدا قابلمه بدیا!»
گفت: «ببخشید! منظورم اشتباه شما در حوزههای اقتصادی مثل حوزه مالی؟»
گفتم: «مالی چی هست؟»
گفت: «مالی منظور همون پولیه دیگه.»
گفتم: «پول چیه؟»
گفت: «پول، کاغذ بهادار!»
گفتم: «بهادار چیه؟»
گفت: «هر چیز ارزشمند!»
گفتم: «مثل وقت و زمان مثلا!؟»
گفت: «دقیقا درسته!»
گفتم: «خب حالا این شد. آخرین اشتباه اقتصادی که مرتکب شدم این بود که دو ساعت وقتم رو گذاشتم و حرفهای تو و امثال تورو گوش کنم که فقط وقت آدم رو میگیری.»
گفت: «آها خب از اول میگفتی که تو مردم نیستی!»
گفتم: «من مردم نیستم! ؟ شاید!»
گفت: «می تونم یک سوال دیگه هم ازت بپرسم؟»
گفتم: «بفرما اگر بگم نه هم، باز میپرسی. بپرس.»
گفت: «خسته نمیشی صبح تا شب دم این خودپردازها میچرخی، حداقل برو تو بانک اونجا آدم بیشتر میاد»
گفتم: «خسته شم؟! خسته که میشم. منتها بانک جای ما نیست اخوی. ما همین خودپرداز بسمونه! بفرما شما هم برو به کارت برس بفرما!»
خبرنگار روزنامه جرات امروز دور شد و من هم به سمت افق حرکت کردم تا گم شوم.