یکی از بنیانگذاران شرکت Eventbrite میگوید: همواره واقعگرا بوده و نیاز به طرحی برای زندگی داشته است. اما بعد از هشت سال آموخته که خود را در آغوش خوشبینی رها کند. جولیا هارتز کار خود را برای راهاندازی یک کسبوکار شروع کرد. Eventbrite که سال 2006 کار خود را در سانفرانسیسکو آغاز کرد، سال 2014 سه دفتر جدید در دوبلین، نشویل و ملبورن باز کرد. کسبوکار هارتز 365کارمند دارد. او معتقد است که کارآفرینی مثل هر شغل مهم دیگر باعث ایجاد تغییر در شما میشود. هارتز تنها 25 سال داشت که در سال 2006 پلتفرم بلیت آنلاین خود را راهاندازی کرد. او آن زمان با یک شریک بهنام کوین هارتز این کار را شروع کرد.
کوین حالا همسر جولیا است. این شرکت با شارژ 2/5درصد ارزش هر بلیت به فروش آن کمک میکند، ضمن اینکه بابت هر بلیتی که میفروشند 99سنت درآمد بهدست میآورد. اگرچه این شرکت از فاش کردن درآمد خود در سال 2013 سر باز زد اما بهنظرمیرسد 60 میلیون بلیت فروخته که عواید ناخالص آن یک میلیارد دلار بوده است. Eventbrite حول و حوش 84/4 درصد در سال درآمد دارد.
این شرکت علاوه بر باز کردن دفتر در دوبلین، نشویل و ملبورن، اخیرا برای خریداران بلیت امکان رزرو صندلی را ایجاد کرده است. تا امروز، Eventbrite فروش 200میلیون بلیت میلیونها رویداد در بیش از 187 کشور را امکانپذیر کرده است. اما همه این موفقیتها برای شرکت و برای خود هارتز چندان ساده بهدست نیامده و نیاز به ایجاد تغییرات داشته است. هارتز دراینباره میگوید: همیشه خود را یک واقعگرا دیدهام و در طول این سالها خوشبینتر شدهام.»
او از همسرش که پیش از این یک شرکت انتقال پول بهصورت دیجیتال راهاندازی کرده بود، تقدیر میکند. همسر جولیا در این راه به او کمک زیادی کرده و او عملی شدن ایدههایش را مدیون همسرش میداند. او میگوید کوین، همسرش، همان خوشبینی همیشگی را دارد که در بسیاری از کارآفرینان مشترک است. این خوشبینی به این زوج کمک کرد تا کسبوکارشان را شروع کرده و آن را پیش ببرند.اگرچه زوجها معمولا وقتی باهم کار میکنند به مشکل برمیخورند اما این اتفاق برای زوج هارتز نیفتاد. رلوف بوتا، یکی از دوستان و همکارانشان دراین باره میگوید: «برای من روشن بود که این دو نفر همکاری فوقالعادهای باهم داشته باشند و از ازدواجشان هم کاملا راضی باشند.»
هارتز حالا در 34سالگی شخصیت سازگاری پیدا کرده است. شخصیت او از زمانیکه در سال 2011 با یک اتفاق مهم در کارش روبهرو شد، به این سازگاری رسید. یک روز وقتی همه در محل کار حضور داشتند، تلفن خانم هارتز، همسرش و 20نفر دیگر از همکارانشان شروع به زنگ خوردن کرد. در آن لحظه همه متوجه شدند که برای بلیت یکی از رویدادها مشکلی پیش آمده و همه تماس گرفتند تا اعتراض خود را نشان دهند. آن بلیت مشکل داشت و هارتز هیچوقت فراموش نمیکند که خریداران آن بلیت چقدر معترض به این مشکل بودند.
آن تجربه برای جولیا هنوز هم لذتبخش است چون باعث شد که تیم این شرکت تغییراتی در سایت ایجاد کند.اگرچه خانم هارتز موفق شد آن اتفاق را مدیریت کند اما هنوز هم تاحدی دربارهاش شوکه است.هشتسال پیش اگر به او میگفتند که این اتفاق در زندگی واقعی او میافتد او قبول نمیکرد اما حالا از آن اتفاق ممنون است چون برایش تجربه بزرگی به ارمغان آورده است.