سلام خوانندگان جان. حال شما؟ طاعات قبول. آقا بگذارید امروز در مورد یک قشری از انسانها حرف بزنیم که همه چیز را بلدند. میگویند یک جوانی میرود پیش پیر حکیمی و از او میپرسد فلانی، چرا بخوابیم درحالیکه میدانیم بالاخره بیدار میشویم؟ پیر از او میپرسد: «به من بگو چرا باید زندگی کنیم، درصورتیکه میدانیم بالاخره میمیریم؟ » جوان هم اعصاب ندار، با پشت دست میخواباند توی دهان طرف و میگوید: «سوال منو با سوال جواب نده!»
حالا این بنده خدا جوابش خیلی جواب قشنگی بوده، ولی بعضی از ما از این روش، وقتی استفاده میکنیم که جواب سوالی را نمیدانیم. مثلاً از ما میپرسند «ببخشید میخوام برم فلان جا چه جوری برم؟ » عارمان میآید بگوییم «نمیدانم!» میگوییم «کجا آدرس دادن؟! » خب مرد حسابی اگر آدرس را بلد بود و همه چیز شفاف بود که نمیپرسید! یا میگوییم «باید بپرسی! » خب مگر طرف داشت فوت مادر رییسجمهور برونئی را به شما تسلیت میگفت؟
بگذارید یک خاطره بگویم. ما رفته بودیم شیراز، وسط خیابان از یک نفر پرسیدیم آقا باغ ارم از کجا باید برویم؟ حالا فکر کنید آن هموطن عزیز شیرازیمان هم آرام و سر حوصله، همچین یواش یواش آمد جلو، کمی فکر کرد و با لهجه شیرینش پرسید: «باغ ارم میخوای بری چیکا کنی؟ » حالا ملت ایستادهاند پشت سر ما هی بوق بوق! گفتیم: «برای بازدید میریم دیگه.» جواب داد: «اونجا به درد نمیخوره ها! الکی میری پشیمون میشی. خب چرا نمیری حافظیه؟» ما گفتیم: «آقا جان حافظیه رو رفتیم، الان میخوایم بریم باغ ارم!» باز کمی فکر کرد و گفت: «توی این خیابون که نیست، حالا شما تا سر خیابون برو، اونجا دوباره از یه نفر بپرس ببین چطوری باید بری! !»
بابا جان! خب اگر نمیشناسی بگو نمیشناسم! چه کاری است آخر؟ چرا آدم را دوساعت معطل میکنی؟ مگر اشکالی دارد خب بگو نمیدانم! بعضی از ما اینطوری هستیم، بعضی؟ اجازه بدهید جسارت کنم و این بار بگویم خیلی از ما! اما تقریباً همگی ورد زبانمان است که «ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیب است! » ولی در عمل. . .؟ بگذریم. در یک جمعی، خدا نکند یک نفر بگوید من سرم درد میکند! یکی میگوید سردیت کرده عرق نعنا بخور! یکی میگوید نهههه! فشارت پایین است، نبات داغ بخور! یکی میگوید سرما خوردی، بیا یک استامینوفن بهت بدهم. یکی دیگر هم میگوید چیزیش نیست بابا کم خوابیده. حالا اگر خدای ناکرده خدای ناکرده یک نفری هم پیدا بشود این وسط گلاب به رویتان بگوید فلانی بلند شو برو دکتر، دیگر عالم و آدم میخواهند بیفتند به جانش! «نه! دکتر برای چی؟» «این دکترا الکی پول میگیرن!» «بابا معلومه دیگه چشه دکتر رفتن نمیخواد که!»
خدا را صد هزار مرتبه شکر همه دکتر و مهندس و فیلمساز و شاعر و سیاستمدار و دانشمندیم. اینکه میگویند هنر نزد ایرانیان است و بس، الکی که نیست. مصداق دارد!
* طنزنویس