آگهی ها یک چیز می گویند و واقعیات حکایت دیگری دارند. دکمه کنترل تلویزیون را که فشار می دهید، دیری نخواهد پایید که حتما در یکی از تبلیغ ها وعده جایزه خواهید شنید. بانک، رب گوجه، دستمال های کاغذی، حشره کش، پفک و. . . که البته سوژه تازه ای نیست و سابقه ای دیرین دارد. بسیاری از شهروندان ایرانی با امید «بردن جایزه» رو به خرید مواد غذایی و لوازمی می آورند که اغلب مورد نیازشان نیست و در بسیاری از اوقات- اگر اولویت بندی کنند- در نهایت اولویت چندم شان است اما چرا می خرند و حالا که می خرند آیا اتفاق افتاده جایزه ای ببرند؟ این شاید سوالی باشد که بارها از خود پرسیده ایم.
از یک سو بانک ها و از سوی دیگر محصولاتی نظیر تلویزیون، لوازم خانگی گوناگون، مواد خوراکی تا حتی مسابقه های «اس. ام. اسی» که خصوصا در روزهای جام جهانی فراگیر شده بود، همه به نوعی مخاطب را برای خرید کالا یا خدمات شان تشویق می کنند اما با گذشت این همه سال وقتی در بین اطرافیان جست وجو می کنیم، کمتر نشانی از برنده شدن جایزه بانک یا محصولات تجاری می یابیم.
به عنوان مثال یکی از مخاطبان «فرصت امروز» در پاسخ به پرسش ما می گوید: «خودم نه اما یکی را می شناسم که سال قبل اتومبیلی از بانک برنده شد» وقتی از او می خواهم که نشانی یا شماره ای از شخص موردنظر بدهد تا با او گفت وگویی کنم، پاسخ می دهد: «راستش خانمی تقریبا 60 ساله است که همان موقع هم ماشین را فروخت؛ بعید است با شما حرف بزند. «مشکل اینجاست که وقتی یک نفر هم پیدا می شود و حداقل یک مورد را شهادت می دهد؛ در واقع مطلع درجه دوم است. البته با کنکاش درباره این «آدم های خوش شانس» به موارد دیگری نیز برخوردیم.
«پیمان.ق» از شهروندانی است که در پاسخ ما مراجعه به مسئول روابط عمومی یکی از بانک ها را راهکار دانست اما وقتی پاسخ شنید ما به دنبال افراد منتفع شده هستیم؛ از اقبال بد خود نالید و ادامه داد: «اگر قرار باشد تنها بین دو نفر (من و شخص دوم) قرعه کشی کنند، من انصراف می دهم، چون می دانم بازنده ام» او در ادامه گفت: «یکی از دوستان دوستانم در قرعه کشی یکی از اپراتورهای تلفن همراه، برنده 206SD شده، سعی می کنم به شما پیوندش دهم تا هر چه می خواهید بپرسید»که هرگز نیز این ارتباط برقرار نشد.
قرعه کشی های بی برنده!
با وجود تمام حرف و حدیث هایی که درباره جوایز تبلیغاتی مطرح می شود، بعید است که این حجم از تبلیغات برنده ای نداشته باشد. تا همین یکی، دو سال پیش - در فصل مشخصی - از کنار هر 10 بانکی که رد می شدید، حداقل یکی شان نام برنده ای را روی شیشه نصب کرده و - شماره حساب و نام دارنده- را هم کنار آن درج کرده بودند که یعنی ایشان از همین بانک! برنده اتومبیل شده اند اما نه امروز که این یادداشت نوشته می شود و نه همان روزها، کنجکاوی ما منجر به یافتن برنده نشد اما موارد کم ارزش تری از جایزه را می توان در این جست و جوها پیدا کرد.
پروانه. م، شهروند دیگری است که به پرسش ما پاسخ داد: «حدود 10 سال پیش «پلوپزوآرام پز برقی» از بانک... برنده شدم» این شاید خود مهر تاییدی باشد بر اهدای جایزه اما موضوع چیست که کمتر دست مان به برنده ها می رسد. شاید بتوان از دو جهت موضوع را بررسی کرد؛ اول اینکه افراد به دلایل فرهنگی دوست ندارند دیگران از جزییات زندگی شان سر دربیاورند و بروز نمی دهند و موضوع دوم شاید به اصالت ادعای تبلیغ کنندگان برمی گردد. اینکه تعداد و کیفیت جوایز واقعی نباشد، اینکه جوایز به افرادی خاص! تعلق می گیرد و مسائلی از این دست که معلوم نیست واقعا چقدر از ادعاها با واقعیات مطابق است و نظارت بر حسن انجام کار (بخوانید وعده) انجام می شود.
هایده. م، در این باره می گوید: «هیچ کس را ندیدم برنده شود. در مراسم یک شرکت بازرگانی شرکت کردم، خانمی از قبل می دانست اسمش اعــــلام می شــود و خــــودش را برای فیلمبرداری آماده می کرد.» مجتبی. ب، شهروند دیگری است که پا را فراتر گذاشته و ناامیدانه می گوید: «من که برنده نشدم هیچ، هیچ کسی از فامیل مان هم نشدند، بچه محل ها و فامیل بچه محل های ما هم تا حالا یک هزار تومانی برنده نشده اند» اگرچه این نظر کمی بدبینانه است اما می توان نظیر آن را در کوچه و بازار از زبان بسیاری از شهروندان شنید.
قدردانی متظاهرانه نمی خواهیم!
چه باید کرد؟ مشکل کار کجاست؟ هنوز از خاطر جمعی مان نرفته است که اصولا جوایز بانک ها در واقع نوعی «تشکر برای سپرده گذاری قرض الحسنه مشتریان» است و در حال حاضر همین بانک هایی که پول قرض الحسنه از مشتری دریافت می کنند، در برابر کوچک ترین خدمتی کارمزد دریافت می کنند. با این حال از یک سو هر روز بانک های رنگ و وارنگ در گوشه گوشه کشور با مجوز و گاهی حتی بی مجوز افتتاح می شوند و اقدام به جذب سرمایه می کنند، از سوی دیگر وقتی برای دریافت «شندرغاز» وام مراجعه می کنید یا نمی دهند یا سودهای کلان طلب می کنند، اما آگهی های شان -که وعده جایزه می دهد- هر روز در نوبت های – گران قیمت- تلویزیون پخش می شود.
همچنین است اوضاع شرکت های تولیدی که الا ماشا الله فراوان افتتاح می شوند و محصولات را به ضرب و زور «جوایز پیامکی» از تلویزیون تبلیغ و به فروش می رسانند اما هیچ گاه آنچنان که باید بازخوردی از اهدای جوایز نمی بینیم و- اگر گاهی هم چیزی باشد- جلوه ای از ادعای شهروندی است که می گوید: «خانمی ازقبل می دانست اسمش اعلام می شود و خودش را برای فیلمبرداری آماده می کرد.»
با این حال باید روزی کسی پیدا شود و به این اوضاع -نه چندان خوب- سروسامانی دهد. سازمان بازرسی، وزارت دارایی، وزارت بازرگانی یا هر ارگان و نهاد دیگری که می توان تشکیل داد و به وضعیت موجود رسیدگی کرد. نویسنده این سطور «بجد» می اندیشد این مورد به راحتی قابل اثبات است. تصور کنید تعداد بانک ها و شرکت هایی را که در سی و چند سال اخیر (حتی پیش از آن) به شهروندان وعده جایزه داده اند! آنگاه آن را در تعداد جوایز (ریز و درشت) ضرب کنید.
یقینا عدد بزرگی که می تواند حدود نیمی از جمعیت ایران را در بگیرد خواهد شد، آیا می توان تصور کرد که از هر دو نفر ایرانی «یک نفر» جایزه ای (به کوچک یا بزرگش کاری نداریم) از بانک ها، موسسات مالی و تجاری، کارخانه ها، تولیدی ها و... دریافت کرده باشد. اصلا تصور کنید آیا از هر 10 نفر! یک نفر! جایزه ای را لمس کرده است؟