یکی از چالشهای مهم امروز کشور مسائل اقتصادی است که همه مسائل دیگر را نیز تحت تاثیر قرار داده است. برخی بسیاری از مشکلات اجتماعی و فرهنگی جاری در جامعه را نتیجه مشکلات پیش آمده در اقتصاد میدانند. اما این مسئله روی دیگری نیز دارد. کارشناسان معتقدند، این مسائل فرااقتصادی هستند که سبب شدهاند اقتصاد کلی کشور صدمه ببیند و بخش عمده مشکلات اقتصادی به مسائل اجتماعی و سیاسی باز میگردد. مشکلاتی که در سطوح پایین جامعه شکل گرفته و اکنون تا بالاترین سطح خود که همان حاکمیت است بالا آمده و خود را نشان میدهد.
نوعی انفعال و عدم ریسکپذیری که ناشی از فضای محافظهکاری حاکم است به زعم این کارشناسان از جمله عمدهترین مشکلاتی است که در حوزه اقتصاد رخنه کرده و باعث شده که اقتصاد دچار رخوت شود و نتواند رشد کند. لازمه اقتصاد ریسکپذیری است، ریسک نیز با خود هم رشد و هم هزینه به همراه دارد و ترس از هزینه دادن و تغییر سبب شده که اقتصاد کشور آسیب ببیند. بنابراین میل به ریسک و تغییر باید در میان بخشهای دولتی و غیردولتی حوزه اقتصاد شکل بگیرد تا بتوان امید برونرفت از شرایط رکود و مشکلات اقتصادی را داشت.
***
محمود نجفی سهی:
دولت باید ریسک کند
محمود نجفی سهی، عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی معتقد است که دولت با بیبرنامگی و عدم سیاستگذاریهای لازم باعث شده است تا مشکلات اقتصادی از بین نرود.
با توجه به اینکه برخی معتقدند بخشی از مشکلات اقتصادی ما ناشی از مسائل فرااقتصادی است، به نظر شما چه مسائل سیاسی یا اجتماعی سبب این مشکلات شدهاند؟
مشکل کشور ما این است که هیچ برنامهای برای اقتصاد کشور نداریم. از دولت یازدهم انتظار میرفت که برای اقتصاد برنامهای داشته باشد که متاسفانه برنامه جدی از سوی دولت تاکنون ارائه نشده است. اقتصاد ما کاملا بلاتکلیف و بیمسئول است.
بنابراین به زعم شما این مشکلات فرااقتصادی به سیاستگذاریهای دولت برمیگردد؟
نه. مسئله سیاستگذاری دولت نیست، مشکل این است که ما اصلا سیاستگذاری نداریم. تمام این دو سال و نیم دولت وضعیت اقتصاد را بیبرنامه پیش برده و منتظر شده است تا ببیند چه پیش میآید. دولت به جای اینکه برنامهریزی اقتصادی کند، تا امروز منتظر برداشتن تحریمها نشسته بود که به نظر من بینهایت اشتباه بزرگی بود. بخش عمدهای از مشکلات اقتصادی کشور ما به عدم برنامهریزیهای مناسب و مشکلات داخلی بر میگردد و تنها 30درصد آنها ناشی از تحریمها بوده است.
به نظر شما چرا یک اراده جدی تاکنون از سوی دولتمردان ما برای رفع این مشکلات اتخاذ نشده است؟
در نخستین قدم دولتمردان و حاکمیت ما واقعا باید بخواهند که این مشکلات برطرف شود و برای رفع آنها برنامه داشته باشد؛ برنامهای که با کمک فعالان اقتصادی به راحتی میتوان تهیه کرد. اینکه دولت در اتاق دربسته بدون توجه به فعالان اقتصادی که در متن مشکلات اقتصادی درگیر هستند، بنشیند و برنامهای تدوین کند بیفایده است.
در امتداد همین عدم برنامهریزی، برخی کارشناسان معتقدند که چون نگاه دولتمردان و مسئولان اقتصادی ما یک نگاه سیاسی به اقتصاد است و احساس میکنند ایجاد تغییر در آن با تفکر غالب سیاسی که ریسکپذیری را تهدید میپندارد، در منافات است به سمت ریسک و تغییر و برنامهریزی نمیروند. نظر شما در این باره چیست؟
این هم یکی از مشکلات است. به این دلیل که دوستانی که قبلا در ساختار دولت نبودهاند یا سمتهای دیگری داشتهاند، قبلا از این برنامهها و تغییرات صحبت کرده و نقش ناقد را بازی میکردهاند، اکنون که خود در ساختار دولت قرار گرفتهاند حداقل این است که سکوت کردهاند و ما نظر صائبی از سوی آنان نمیشنویم.
به نظر شما این سکوت ناشی از چیست؟
این تغییرات برای دولت هزینه دارد و برای همین چندان ارادهای برای این ریسک و تغییر وجود ندارد. دولت هرگاه تصمیم گرفت تا نظام بانکی را تغییر دهد و موسسات غیرمجاز را حذف یا سیستممند کند، آن زمان است که میتوان انتظار تغییرات را داشت. اما چون هزینه این تغییرات زیاد است دولت از این ریسک میگریزد.
***
سیدمجید موسوی:
رکود نتیجه بیاعتمادی است
سیدمجید موسوی، مدیرعامل شرکت همدان ماشین معتقد است که بیاعتمادی جاری در جامعه سبب رکود شده است.
برخی مشکلات اقتصادی را امروز ناشی از مسائل فرااقتصادی میدانند، به زعم شما این مشکلات چیست و چگونه میتوان آنها را برطرف کرد؟
مهمترین مشکل امروز، رکود بازار است. رکود جاری در بازار و اقتصاد رکود عمیقی است که به راحتی نمیتوان از آن خارج شد. بخشی از این رکود به بیاعتمادی در جامعه باز میگردد. اکنون هیچ بازاری به بازار دیگر اعتماد ندارد. در گذشته مبادلات با چک و براساس اعتبار و اعتماد جابهجا میشد. اکنون چنین چیزی وجود ندارد. این مسئله یکی از مشکلات عمدهای است که اقتصاد را درگیر کرده است. البته بخشی از این رکود نیز به مسئله کاهش تورم بازمیگردد.
دولت تصمیم گرفت که رکود را کاهش دهد و خوشبختانه تورم 40 درصدی به زیر 10 درصد رسید. اما همین سیاست ضد تورمی به رکود بازار دامن زد. باید دولت سیاستی اتخاذ میکرد که رکود نیز در کنار تورم کاهش پیدا کند. حداقل کاری که دولت باید انجام میداد این بود که سیاست تورمی را طی سالها کاهش دهد تا رکود ناگهان افزایش پیدا کند.
در هر سال 10 درصد تورم اگر کاهش پیدا میکرد رکود تا این حد عمیق نمیشد و به یکی از مشکلات عمده بخشخصوصی، تولید و اقتصاد تبدیل نمیشد. رکود ایجاد شده سبب شده تا تولید کاهش پیدا کند و نیاز موجود از طریق جنس قاچاق تأمین شود، زیرا جامعه امروز به تولیدات داخلی اعتماد ندارد و ترجیح میدهد نیاز خود را از بازار قاچاق تأمین کند.
خب این بیاعتمادی به تولید داخل را چه کسی ایجاد کرده است، آیا کیفیت تولیدات ناشی از این بیاعتمادی نیست؟
متأسفانه بخشخصوصی بهشدت تحت فشار است. ادارات دولتی ما قانونمند نیستند. تامیناجتماعی، دارایی و همه و همه به نوعی به بخشخصوصی فشار میآورند. هیچ فعال بخشخصوصی نیست که مخالف پرداخت مالیات باشد، اما فشاری که وارد شده از توان بخشخصوصی در شرایط رکود خارج است و نتیجه آن افت و کاهش تولید است.
پس شما عمدهترین مشکل اقتصاد را بیاعتمادی میدانید؟
مشکل ما بیاعتمادی است. متأسفانه ما واقعیتهای موجود را نگفتهایم. درباره هر چیزی به آمارها مراجعه کردیم، درحالیکه آمارها واقعیتها را نمیگویند. ما از ایجاد اشتغال صحبت کردیم درحالیکه آن اشتغالزایی کاذب بود و نرخ واقعی بیکاری بالا بود.
وقتی نرخ بیکاری بالا باشد، فساد در جامعه افزایش پیدا میکند. اگر ما چه در بخش دولتی و چه در بخشخصوصی واقعیت را میگفتیم و با گفتن واقعیت درصدد برطرف کردن مشکلات برمیآمدیم، امروز با مسائل عمده اقتصادی روبهرو نبودیم. تولید اگر رشد میکرد، بیکاری از بین میرفت و با کم شدن فساد، مشکلات اجتماعی کم میشد و به بازتولید مشکلات اقتصادی دامن نمیزد.