شاید بتوان گفت از معروفترین و خاطرهانگیزترین خیابانهای تهران، خیابان «منوچهری» است كه با قدم زدن در آن میتوان گذر تاریخ را دید، در اینجا تاریخ بیشتر از همهجا معنی پیدا میكند. منوچهری از اواسط خیابان سعدی شروع میشود و از تقاطع لالهزار میگذرد و به خیابان فردوسی متصل میشود. اگر بخواهید گشتی در این خیابان بزنید ابتدای خیابان فروشگاههای کیف، ساکوچمدان و همچنین رنگفروشیها را خواهید دید. بعد با عبور از خیابان لالهزار از اواسط خیابان منوچهری به خانههای قدیمی و خیابان ارباب جمشید میرسید. بعد از آن مغازههای عتیقهفروشی منوچهری را خواهید دید، تابلوهای قدیمی، ظروف نقرهکار و میزوصندلیهای صدساله، شمشیرهای زینتی، ظروف آنتیک، رادیوگرامها و سکه و مدالهای قدیمی، عکسهای کهنه دوره قاجار و پهلوی، نقاشیهای قاجاری و اشیای مختلف خارجی و لوکس و خیلی چیزهای دیگر كه در این مغازهها پیدا میشود. خیلی از وسایل قدیمی و زرقوبرقدار پشت ویترین خاک خورده، جاخوش کردهاند تا دل رهگذران را بربایند.
روایت با زبان بیزبانی
ورای ظاهر مغازههای منوچهری که به چشم هر عابر پیادهای میآیند، درون مغازهها داستانهای خوش رنگ و لعاب دیگری روایت میکند با راوی صادقی که زبانی ندارد و تنها دست خریدار را میگیرد و او را از کوچهپسکوچههای تاریخ عبور میدهد. بیهیچ واژهای میگذرد و صامتوار داستان داستانها را بر زبان دارد. عکسها، قابها، تابلوها، تسبیحها و حتی قاشق و چنگالها با جنس خاص خود و رنگ ویژه دورانی خاص حرفهایی برای گفتن دارند و هستند افرادی که با این فضاهای به ظاهر نه چندان جدی زندگی میکنند. وارد هر فروشگاهی که میشوید، گوشههایی از تاریخ و فرهنگ مردم این کشور را در خود جای دادهاست. انگار انجماد تاریخ حادثهای باورپذیر است و حتی میتوان آن را قاب گرفت و به فروش هم رساند. خریداران هم عمدتا افرادی هستند که دستشان به دهانشان میرسد و خرید روزانه خود را کردهاند و البته رگههایی از غیرطبیعی بودن (همان دیوانه خودمان) را هم در وجودشان دارند. وگرنه تاریخ سوخته و نادلپذیر یک دوران چه ارزشی برای خریدن دارد. اما خب روح و روان آدمی همیشه هم تشخیص درستی ندارد و گاه میشود که دلش خواستار جایی و حال و هوایی میشود که نه طبیعی است و نه عقلانی. در واقع در بازار عتیقهفروشان خیلی نباید انتظار اعمالی بر مدار منطق را داشت. کافی است که حساب بانکیات پر باشد و عشق و علاقهای هم به دپوکردن تاریخ داشته باشی. مثلا برایت جالب باشد که ناصرالدین شاه با چه قاشقی سوپ جو میخورده است یا کدام نقاشی را در کدام سفرش کشیده است. تازه اگر اصل و غیرتقلبی این موارد را به دست بیاورید که نورعلینور است. خلاصه در خیابان منوچهری آن هم در بورس عتیقهها و آنتیکهایش موارد جالبتوجه کم نیست. کمی حوصله میخواهد و اعصاب راحت و البته کمی هم بیکاری.
پاساژهایی برای مشتریان خاص
در این خیابان پاساژهای متعددی هست که مشتری خاص خود را دارند؛ مشتریانی که خود شخصیت و منش و آداب و رسوم خاصی دارند که گاه غریب مینماید. آنها به نوعی ارتباط اشیای قدیمی خود را با تاریخ این سرزمین به نمایش میگذارند. در این پاساژها فروشگاههایی قرار گرفتهاند که اغلب مشتریانشان رفتوآمدی چندین ساله به این مغازهها دارند. در واقع از آن دست افرادی هستند که ماشینشان را که پارک میکنند بدون هیچگونه مکثی یکراست راهی فروشگاه مورد نظر خود میشوند و روی باز فروشنده هم معمولا پذیرای آنهاست. همان فروشندههایی که این روزها و البته بیشتر به دلیل امنیت بیشتر مشتریان خود را از پشت دوربینهای مداربسته جلوی در دید میزنند و در صورت شناخت آنها را به درون فروشگاه خود راه میدهند. از پاساژها با مشتریان ویژه که بگذرید درست بر همین خیابان که نام شاعری بزرگ را هم بر خود دارد، دستفروشهای تاریخ را میبینید که از جذابترین و متفاوتترین موضوعاتی است كه میتوان اینجا دید. کنار خیابان انواع سنگهای تراش داده شده به رنگهای مختلف، انواع تسبیح و مهرهای قدیمی اشخاص، عینک و فندکهایی که زمانی مد روز بودهاند و سکههای قدیمی را كه در آلبومهای مخصوص گذاشته شدهاند، میفروشند. مهره مار و سنجاق بختبازکنی و نعل اسب برای روی آتشانداختن خلاصه خرافاتی از این دست که هنوز در فرهنگ این کشور ریشههای عمیقی هم دارند، در بساط دستفروشها قرار میگیرند. خریدارانشان هم که همیشه مهیا هستند.
جادوی مجاورت با گذشتهها
وسایل آنتیک و قدیمی جادوی خاص خود را دارند و محال است آنها را ببینی و دلباخته نشوی. کمتر کسی را میتوان یافت که سن و سالی از او گذشته باشد و با دیدن لالهها و تنگهای بلور سری به گذشته نزند و آهی به واسطه گذشت زمان نکشد. آه کشیدنها و دلبسته گذشتهها بودن البته قرنهاست که در کشورهای پیشرفته جای خود را به خردگرایی و دریافتن حال و اهمیت دادن به زمان حال داده است. اما خب چون قرار است داستان خیابان منوچهری را بنویسیم با این اجناس و عتیقهها و تاریخشان همراه میشویم. در میان این اجناس میتوان مسافر زمان بود، خاطرات قدیمی و زندگی نسلهای گذشته را جستوجو کرد. این وسایل هر چیزی را که به گذشته تعلق داشته باشد در بر میگیرند. اگرچه گذر زمان وسایل آنتیک را از رونق زندگی روزمره انداخته، اما بر بهای آنها افزوده و جایگاهی منحصربهفرد به این اجناس داده است. حالا وسایل آنتیک، بازار مخصوص به خود دارند و حتی میتوان گفت هرکسی قدرت خرید آنها را ندارد و اكثر كسانی که به اینجا میآیند عاشق این اشیای قیمتی هستند و آنقدر پول دارند که به آسانی خرج میکنند. البته آمدن به منوچهری و دستخالی برگشتن هیچ با هم جور در نمیآید چراکه این مغازهها و ویترینهایش اینقدر جذاب و وسوسهکننده است که اگر دستخالی اینجا را ترک کنی فکر میکنی گناه بزرگی مرتکب شدهای.
ارزش در گرو چیست؟
پایینتر از پاساژ منوچهری شاهد مغازهای بزرگ پر از اجناس لوكس و قدیمی خواهید بود. وارد مغازه شدم و سراغ صاحب اصلی مغازه رفتم چون به گفته بقیه كاسبها آقای نمكی از قدیمیهاست. وقتی با پسرش در مورد این حرفه صحبت كردم جواب داد حدود 40سال است كه این كار را ابتدا با وسایل قدیمی كه به ارث رسیده بود شروع كردیم و كمكم با خرید از خانههای مردم این كار به راه افتاد و حدود 10 تا 15 سال است كه رونق بیشتری گرفته و زیادتر شده است. آنتیكها یا وارداتی هستند كه اكثرا از فرانسه، ایتالیا و مصر وارد میشوند (البته كپی برداری چینی هم زیاد شده) یا اینكه از خانهها خریداری میشوند. اجناس آنتیك هر روز به قیمتشان افزوده میشود اما جنس نو اینطور نیست و هر روز از قیمتش كم میشود و این فرق بین جنس نو و آنتیك است و پولی كه بابت آن داده شود دور ریخته نمیشود.
در خرید اجناس آنتیك نخستین و مهمترین عامل قدمت و سن و سال آن است. بعد امضای كار كه باید بسیار ظریف باشد و در انتها زیبایی و فراوانی آن است كه باعث میشود قیمت آن بالا برود. نرخ تورم و ارزش دلار تاثیر زیادی در تعیین قیمت آن ندارد. برای خرید یا باید از خانههای مردم خرید كرد یا بین همكار مبادله میشود و یكسری اجناس هم وارداتی هستند كه بهصورت عمده با برگه سبز و تایید كارشناس وارد كشور میشوند. برای كسی كه بخواهد تازه وارد این حرفه شود بازاریابی و فروش نخستین مشكل است چون در این بازار اعتماد حرف اول را میزند و از دلایلی كه این حرفه نسل به نسل منتقل میشود همین اعتباری است كه سالیان سال شكل گرفته. برای هر جنسی یك فاكتور فروش صادر میشود و این فاكتور حكم سند و شناسنامه را دارد و به راحتی میتوان با توجه به آن شناسنامه، اصل و تقلبی بودن را تشخیص داد یا اینكه به كارشناس مراجعه كرد و شكایت كرد به همین دلیل فروشندگان معتبر برای اینكه اعتبارشان را خراب نكنند هیچ وقت جنس تقلبی نمیفروشند و برای آن فاكتور صادر نمیكنند چون با این كار آبرویشان از دست رفته است. این كار ذوقی و هنری است، كار عشق است. امروزه بیشتر جوانان برای خرید میآیند و افراد مسن بیشتر فروشنده هستند و دلایل خودشان را دارند. خیلیها هم مجموعهدارند كه برای خرید میآیند و گاهی اوقات هم فرشندهاند البته مجموعهداری با این حرفه متفاوت است.
سرگردانی عتیقهها همچنان ادامه دارد
از مغازه بیرون میآیم پیرمردی را میبینم پشت به كركره مغازهای بساطش را روی زمین پهن كرده و تسبیح، نگین و سکههای قدیمی میفروشد. درباره قیمتها میپرسم و میخواهم کمی از اینجا برایم بگوید که عنوان میكند خیابان منوچهری از قدیم مکان فروش اشیای عتیقه بوده است منتها با توجه به اینکه هماکنون فروش اشیای عتیقه و زیرخاکی ممنوع است، دیگر آثار بهصورت علنی فروخته نمیشود. بسیاری از این مغازهها و دلالها علاوه بر آنچه شما میبینید زیرخاکی هم میفروشند و برای آنها درآمد خوبی هم دارد و با فروش یک شیء چندین میلیون تومان گیر آنها میآید. كسبه دیگری در پاساژ منوچهری که تنها در گوشه مغازه نشسته و مشغول حل كردن جدول بود معتقد است که مشکل بزرگ بازار عتیقه ایران این است که کسی در ایران به اشیای آنتیک بهعنوان صنعت نگاه نمیکند و بازار عتیقه تبدیل به بازار راکدی برای دلالها شده است و تنها پولی که در این بازار میچرخد فقط پولی است که بین فروشندهها معامله میشود، چون مصرفکننده بیرونی وجود ندارد. در ایران زمینه خوبی برای صادرات اشیای آنتیک به خارج از کشور وجود دارد اما مسئله اساسی شناسنامهدار نبودن عتیقههای ایرانی است.
در همه جای جهان عتیقهها شناسنامهدار میشوند، یعنی آن اجناسی که واقعا عتیقه باشند وارد پروسه کارشناسی میشوند و گروههای تحقیقاتی روی آن مطالعه و بررسی میکنند و در نهایت اعلام میشود که این شیء متعلق به چه دورهای، چه نوع ساختی و دارای چه قیمتی است و به قیمت واقعی هم فروخته میشوند، در حالی که در ایران قیمتها غیرمنطقی است و بهشدت نوسان دارد و به همین دلیل است كه قیمتها از زمین تا آسمان با هم فرق دارند و ارزشگذاری در چارچوب مشخصی صورت نمیگیرد.
این خیابان واقعا بوی تاریخ میدهد. از سر تا ته خیابان که گام برمیداری سرگیجه میگیری. تاریخ همچنان جریان دارد؛ صدها سال گذشته و اشیا از گذشته به حال، از خانهها به مغازهها کوچ کردهاند و برای خود سرنوشتی نو خریدهاند. گاه قدرشان نادیده گرفته میشود و گاه اگر خریداری داشته باشند، گرانتر از خود واقعیشان فروخته میشوند. این اشیا مانند پرندگان مهاجری هستند که در خانههای متفاوتی در قفس نشستهاند. نمیدانم از این نقلمکانهای دائمی به ستوه آمدهاند یا نه، اما مسلم است که از دست به دست شدن در دست دلالها خسته شدهاند، میخواهند در جای باشکوهی دیده شوند و قدر ببینند. این اشیا در آرزوی کوچ بزرگتری هستند؛ کوچی از بازار معاملهگری به بازار فرهنگ. اما شاید تنها خیال باطلی را در سر میپرورانند. شاید هم دید مثبت و روشنتری به آینده دارند. انشاءالله که خیر است.
***
خرید و فروش خاطره در خیابانی قدیمی
وقتی خیابانی نامی را بر خود دارد که هزار خاطره ریز و درشت با آن داری، نوشتن از آن آسان نیست. آن هم وقتی پای منوچهری وسط باشد. هم عصرهای زمستانی زیادی را با آن سپری کردهای و هم نیمه شبهای بیشماری را با پرسه زدن در اطلال و دمن اشعار منوچهری به صبح رساندهای. هزار حرف و شعر در ذهنت رژه میرود. میخواهی بزنی به چاک خاطرات و جور دیگری از این خیابان بگویی اما چیزی در دلت میگوید دیگر نه! برس به کارت به شیوه معمول! بنابراین برسیم به گزارش که از این حرفها نانی درنمیآید. عقل معاش است دیگر؛ درست بر سر بزنگاه با بیرق برافراشته کوفتیاش پیدایش میشود که بنویس اما گزارش بازار را و مالگزارش!
آنتیکهای دوست داشتنی
خیابان منوچهری از جمله خیابانهای تهران است که مرکز بورس عرضه چندین کالا به شمار میرود. شاید با شنیدن نام منوچهری بیشتر به یاد عتیقهفروشها بیفتیم اما انواع چمدان و ساک سفری هم در این خیابان به فروش میرسد. همچنین این خیابان مرکز بورسی برای خریدوفروش انواع لوازم آرایشی و بهداشتی هم محسوب میشود. در واقع این خیابان یکی از آن دست خیابانهای تهران است که کاملا جنبه اقتصادی و تجاری دارد و بازار پررونقی را رقم زده است. از قدیم هم همینطور بوده است. جای مناسبی برای آنهایی است که حال و هوای قدیم را در سر دارند. در واقع هم جایی برای خریدوفروش و کسب و تجارت است و هم مکانی برای گشت وگذار در میان اقلامی از کالاها که بهنوعی به گذشته مربوط میشوند. حتی اگر ربطی به گذشته هم نداشته باشند به هنر و زیبایی مربوط هستند. منظور ما اجناسی مانند آنتیکها و صنایع دستی است. صنایع دستی مربوط به همین دوران و همین سالها و گاه اجناسی از این دست مربوط به چند دهه پیش از دوران ما نیز در فروشگاههای این خیابان پیدا میشود. بنابراین از آنجا که تمرکز این گزارش بر عتیقه و آنتیک و خریدوفروش کالاهای اینچنینی است، سعی کردیم بیشتر به همین موضوع بپردازیم و پاساژهای مربوط به همین اجناس را به لحاظ قیمتهای مربوط به رهن و اجاره و خریدوفروش بررسی کنیم.
پاساژهایی با شمایل قدیمی
علاوه بر فروشگاههایی که در دو طرف خیابان منوچهری به عرضه اجناس آنتیک و صنایع دستی میپردازند، چندین پاساژ هم هستند که قدیمی شدهاند اما صاحبانشان به آنها همچون نگین ارزشمند انگشتری زندگانیشان نگاه میکنند. پاساژ کوروش، پاساژ 33، پاساژ زیبا و چندین پاساژ دیگر از جمله این موارد محسوب میشوند که زیر پوستشان حسابی چروک افتاده و به نظر میرسد لبخند پت و پهن فروشندگانشان هم نمیتواند چهره گردگرفته شان را پنهان کند. به هر حال وقتی از اهالی این پاساژ در مورد هزینههای رهن و اجاره پرس و جو میکنم، بدون استثنا اظهار میکنند که همه اینجا مالک هستند و هیچکس به اصطلاح دلش نمیآید فروشگاهش را بفروشد. در همین رابطه یکی از افراد مسن در پاساژ کوروش میگوید: آن روبهرو را نگاه کن. همان مغازه 10متری که آن گوشه قرار گرفته. صاحبش بارها خواسته بفروشدش اما هر بار پشیمان شده. مثلا همین پارسال خریداری هم آمد و تا 250میلیون هم قیمتگذاری کردند اما باز پشیمان شد. امسال هم تا 400میلیون آن را خواستهاند، ولی هیچکس در نهایت فروشنده نیست. حتی وقتی به او میگویم مغازه کناریاش روی درش برگهای چسبانده با این مضمون که «این ملک واگذار میشود» و شماره موبایل هم گذاشته، میگوید شما باور نکن. نمیفروشد. اوضاع مالی فشار میآورد و چیزی میگویند اما پای معامله که وسط بیاید، فروشنده نیستند. میگوید اصلا نمیشود روی ملک این پاساژ قیمت گذاشت چون تا به حال کسی خریدوفروش نکرده است. از او خداحافظی میکنم و در پاساژ زیبا که دیگر زیبایی خاصی هم ندارد از خانم فروشندهای سراغ قیمتها را میگیرم. درحالیکه پشت تلی از پارچههای مربوط به اقوام ایرانی نشسته و سرخی لباس اقوام ترکمن صحرا مغازهاش را روشن کرده، حرفهای آن فروشنده را تکرار میکند. خیلی حوصله حرف زدن ندارد. آدرس مغازهای را در طبقه سوم میدهد که با خودم میگویم کی حال دارد یه طبقه را بالا برود. لابد داستان همین است دیگر. از طرفی قیافه بعضا زهوار دررفته مغازهها و پاساژ نوعی ترس در آدم ایجاد میکند که خدای من نکند بریزند روی سرم و جانم را بر سر یک گزارش بنهم.
بر خیابان متری چند؟
اما از پاساژها که بیرون آمدم تصمیم گرفتم سری به فروشگاههایی بزنم که درست کنار خیابان نشستهاند. به همین دلیل بر خیابان از فروشنده دیگری که گوشی موبایلش را تنظیم میکند، همین سوالها را میپرسم. میگوید واحد سنگ کاری شده طبقه دوم آن طرف خیابان را میبینی؟ سری به نشانه تأیید که تکان میدهم میگوید: 20متر است و 50میلیون پیش با 11 میلیون اجاره ماهانه دارد. هر چه از آنتیکفروشیها به سمت بورس چمدان نزدیک میشوم انگار افراد حس بهتری برای حرف زدن دارند. مغازهدار دیگری در مورد هزینههای رهن و اجاره در میانه خیابان منوچهری میگوید: به متراژ مغازه بستگی دارد. مثلا برای یک مغازه 16متری حدود 40میلیون پول پیش و 8میلیون تومان هم اجاره ماهانه دریافت میشود.
***
با ریشسفیدهای بازار
برای شناخت بهتر سراغ قدیمیهای این بازار را گرفتیم و نكته جالب اینكه خیلی از آنها خودشان را بازنشسته كردهاند یا دیگر از این حرفه رفتهاند. آقای نیلی كه از قدیمیهای بازار است، میگوید: در این حرفه بازنشسته شدم، پدرم هم توی این كار بود اما الان پسر و نوهام مشغول هستند. او از هنرمندان و صنعتگران زمان خودش است و در آن زمان كپی هر چیزی را عینا مثل خودش میساخته و امروزه اكثر تولیدكنندگان صنایع دستی را نیز میشناسد. وقتی در مورد حرفه «عتیقهفروشی» از ایشان میپرسم جواب میدهد كار ما عتیقه نیست، عتیقه دو حرفه است؛ یكی زیرخاكی است كه ما در آن وادی نیستیم و یكی اشیای قدیمی یا آنتیك که به اشتباه عتیقه نامیده میشود و طول عمری نزدیک به حداکثر 300 سال دارند و با اشیای زیرخاکی و باستانی متفاوتند. این وسایل به واسطه ارزش هنری و گذشته تاریخی آنها ارزیابی میشوند و متخصصان مربوط به خود را دارند. تجربهای که فروشندگان این حرفه طی سالهای دراز به دست آوردهاند و اطلاعاتی که در این باره دارند، کلید قیمتگذاری این اشیا هستند. خرید و فروش اشیای قدیمی یا همان آنتیك هیچ مشكلی ندارد و مجاز است ولی اشیای عتیقه یا زیرخاكی باید حتما با نظارت و اطلاع میراث فرهنگی باشد در غیراینصورت غیرقانونی است. او در ادامه میگوید: خیلی از این مغازههای آنتیك فروشی درآمدی ندارند اما به خاطر عشق است كه در اینجا مشغول هستند. فروش آنتیك در منوچهری درآمدی ندارد چون اصولا این كار وابسته به توریست است و مردم داخل کشور توان خرید این اشیا را ندارند و توریست هم در کشور کم است و درآمدها هم بسیار پایین آمده است.
اشیای قدیمی معمولا از خانهها خریداری میشوند. اشیایی كه در زمان قاجار از اروپا به ایران آمده و تا به امروز در خانهها دست به دست شده و حالا به دلایلی چون مهاجرت، فوت، نیاز مالی و... به فروش میگذارند و ما فروشندگان آنها را قیمتگذاری میكنیم و بابت آن درصدی میگیریم و اگر تمایلی داشته باشند با قیمت منصفانهای خرید میشود. البته مسافران و دیپلماتهایی که به خارج از کشور سفر میکنند همیشه یکی از منابع تامین کالاهای لوکس و آنتیک بوده و هستند. اما بازار منوچهری همیشه متهم بوده است به این مسئله که اشیای عتیقه را در آن میفروشند. اینکه اشیا و سکههایی از دوران مثلا هخامنشی و... را در بساط خود به فروش میرسانند که این کار غیرقانونی محسوب میشود و به نوعی قاچاق اینگونه اجناس است. هر چند وقتی با فروشگاهداران این راسته همصحبت میشویم، متفقالقول میگویند که اجناسشان مربوط به 200سال قبل به این سو است که خریدوفروششان کاملا قانونی است.