عموما در بازارهای جهانی فرصتهای سرمایهگذاری با استفاده از چند روش گسترده شناسایی میشود.ارزشگذاری نسبی و ارزشگذاری ذاتی هر دو بر دادههای مالی و بنیادی شرکتها تمرکز دارند.ارزشگذاری نسبی از تعدادی سنجههای تطبیقی (مقایسهای) استفاده میکند که به سرمایهگذاران امکان ارزیابی سهام نسبت به هم را میدهد. ارزشگذاری ذاتی به سرمایهگذاران امکان محاسبه ارزش اصولی کسب وکار مستقل از سایر شرکتها و قیمتگذاری بازار را میدهد. تحلیلهای تکنیکال با کمک به تشخیص جهت حرکت محتمل آتی که بهوسیله رفتار مشارکتکنندگان در بازار ایجاد شده به سرمایهگذاران امکان شناسایی سهامی را که به درستی قیمتگذاری نشده میدهد.
ارزشگذاری نسبی (Relative Valuation)
تحلیلگران مالی از چندین سنجه برای ارتباط قیمت با دادههای مالی بنیادی استفاده میکنند. نسبت قیمت به درآمد (P/E) در واقع نسبت قیمت به درآمد سالانه هر سهم (EPS) یک شرکت را اندازه میگیرد. این نسبت معمولا محبوبترین نسبت ارزیابی است، زیرا درآمدها برای تعیین ارزش واقعی تولید شده کسبوکارها ضروری هستند. این نسبت اغلب از تخمینهای درآمدهای آتی استفاده میکند، زیرا درآمدهای پیشین از لحاظ تئوریک در ترازنامه ارائه شدهاند.
نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B) برای بیان اینکه چه مقدار از ارزشگذاری شرکت توسط ارزش دفتری ایجاد شده استفاده میشود. این نسبت برای تحلیل شرکتهای مالی و همچنین برای شناسایی سطح سفتهبازى موجود در ارزشگذاری سهام مفید است. نسبت محبوب دیگر که برای مقایسه شرکتها با ساختارهای سرمایهای یا نیاز به هزینه سرمایهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد، نسبت ارزش شرکت (EV) به درآمد پیش از بهره، مالیات و استهلاک (EBITDA) است.
نسبت EBITDA EV/ هنگام ارزیابی شرکتهایی که در صنایع مختلف فعالیت میکنند سودمند است. تحلیل بازده (Yield analysis) عموما برای بیان بازده سرمایهگذاران به شکلدرصدی از قیمت پرداخت شده یک سهم است که به سرمایهگذاران امکان مفهومسازی قیمتگذاری را بهعنوان مبلغ سرمایهگذاری نقدی با بازده بالقوه فراهم میکند. سود سهام، درآمدها و جریان نقدی آزاد از انواع محبوب بازگشت سرمایه هستند و میتوانند برای محاسبه بازده به قیمت سهام تقسیم شوند.برای تعیین قیمتگذاری نادرست تنها استفاده از نسبتها و بازده کافی نیست.
در واقع این اعداد که برای ارزشگذاری نسبی به کار برده میشوند به این معنا هستند که سرمایهگذاران باید در میان گروهی از گزینههای سرمایهگذاری سنجههای مختلف را با هم مقایسه کنند.انواع مختلف شرکتها به اشکال گوناگون ارزیابی میشوند پس برای سرمایهگذاران مهم است که مقایسات درستی داشته باشند.برای مثال شرکتهای در حال رشد نسبت به شرکتهای بالغ نسبت P/E بالاتری دارند.شرکتهای بالغ چشمانداز میانمدت معتدلتری دارند و عموما ساختارهای سرمایه با بدهی سنگینتری هم دارند. همچنین میانگین نسبت P/E میان صنایع هم متفاوت است. در حالی که ارزشگذاری نسبی به تعیین سهامی که جذابتر است کمک میکند این نوع تحلیل باید محدود به شرکتهای قابل مقایسه باشد.
ارزشگذاری ذاتی (Intrinsic Value)
برخی از سرمایهگذاران به تئوریهای اساتید دانشکده مدیریت دانشگاه کلمبیا یعنی بنجامین گراهام و دیود دود اتکا میکنند که سهام را دارای ارزش ذاتی مستقل از قیمت بازار میدانند. براساس این تفکرات ارزش واقعی یک سهام بهوسیله تحلیل دادههای بنیادی تعیین میشود. در بلندمدت سرمایهگذاران ارزشی انتطار دارند که قیمت بازار به سوی ارزش ذاتی حرکت کند، هر چند که نیروهای بازار میتوانند بهصورت موقتی قیمت را به سطحی بالاتر یا پایینتر از سطح ذاتی بکشانند. شاید شناختهشدهترین سرمایهگذار ارزشی وارن بافت باشد که دهههاست تئوری گراهام-دود را بهخوبی اجرا میکند.
ارزش ذاتی با استفاده از دادههای مالی محاسبه میشود و شامل چندین فرض در مورد بازده آتی است.جریان نقدی تنزیل شده (DCF) یکی از محبوبترین روشهای ارزشگذاری ذاتی است. در DCF فرض میشود که ارزش یک کسبوکار به اندازه جریان نقدی (وجه نقدی) است که تولید میکند و جریان نقدی آتی برای نشان دادن هزینه سرمایه باید به ارزش فعلی (PV) تنزیل شود. اگر چه تحلیلهای پیشرفته به رویکردهای دقیقتری نیاز دارد، آیتمهای درون ترازنامه در هر نقطهای از زمان نشانگر ساختار تولید وجه نقد یک کسبوکار است بنابراین ارزش کلی یک شرکت میتواند از طریق تنزیل ارزش جریان نقدی آتی تعیین شود.
ارزشگذاری درآمد باقیمانده (RIV) روش محبوب دیگری برای محاسبه ارزش ذاتی است. در بلندمدت محاسبه ارزش ذاتی مشابه جریان نقدی تنزیل شده است اما مفهوم تئوریک آن تا حدی متفاوت است. روش درآمد باقیمانده فرض میکند ارزش یک کسبوکار به اندازه سرمایه خالص بهعلاوه مجموع درآمدهای آتی مازاد بر مقدار حقوق صاحبان سهام لازم است. مقدار حقوق صاحبان سهام لازم وابسته به تعدادی از عوامل است و اقتصاددانان قادرند مقدار ضمنی نرخ بازده را براساس قیمتهای بازار و بازده اوراق قرضه محاسبه کنند.
تحلیل تکنیکال
برخی سرمایهگذاران از تحلیل ویژگیهای سهام یک شرکت صرف نظر میکنند و بهجای آن ارزش را بهوسیله تحلیل رفتار مشارکتکنندگان بازار تعیین میکنند، به این روش تحلیل تکنیکال گفته میشود.بسیاری از سرمایهگذاران تکنیکال فرض میکنند قیمتهای بازار تمام اطلاعات در دسترس مرتبط با سهام را منعکس میکنند. تحلیلگران تکنیکال حرکات آتی قیمت سهام را با پیشبینی تصمیمات آتی فروشندگان و خریداران پیشبینی میکنند. با مشاهده نمودار قیمتها و حجم معاملات، تحلیلگران تکنیکال میتوانند بهصورت کلی تعداد مشارکتکنندگان بازار را که تمایل به خرید یا فروش سهام در سطوح مختلف قیمتی دارند تعیین کنند.