موضوع زندگی اقتصادی نویسندگان بهصورت خاص، تحت تاثیر موضوع کلی است که وضعیت اقتصادی ایران را در بر میگیرد. وضعیت کسانی که با حرفه خود زندگی میکنند با کسانی که با سرمایه خود زندگی میکنند متفاوت است. عدهای براساس توانایی مالی، زندگی خود را از طریق سرمایهگذاری در بخشهای مختلف مانند تجارت یا تولید کالا و ... سپری میکنند اما به شکل مشخص اهل قلم یا اهل هنر کالایشان کالای فرهنگی- هنری یا خلاقانه است و تولیداتشان کالای خلاقه است و در سطوح مختلف این کالا تولید میشود. اما با توجه به وضعیت نشر و تیراژ کتاب در کشور نمیتوان زندگی متناسبی داشت.
در میان ناشران دوستانی را میشناسم که معتقدند با انتشار یک کتاب و فروش تمام نسخههای آن هزینه پست کتاب نیز تامین نشده است. از سوی دیگر نویسنده یا مترجمی را در نظر بگیرید، چقدر باید برای تألیف زمان بگذارد؟یکی از دوستان نویسنده شناخته شده کتابی 500 صفحهای فراهم کرده است در حوزه تئوری–نظری. در جریان هستم زمانی که برای تولید این کتاب گذاشته شده تقریبا دو سال تمام بود. محاسبه کنید در تیراژ 500 نسخه (که البته این روزها تا 300 نسخه هم کتاب منتشر میشود) یا هزار نسخه، در نظر بگیرید قیمت کتاب 20 هزار تومان و 10درصد هم حق قرارداد نویسنده باشد. برای دو سال زحمت نوشتن یک کتاب، برای 24 ماه زحمت چقدر دستمزد عاید یک نویسنده میشود؟ از سوی دیگر نویسندگان پرکاری هم هستند که میتوانند در سال حداکثر بین پنج تا 10 جلد کتاب تولید و منتشر کنند. در نظر بگیرید بهجز افراد خاصی که مشهورند و از رانت و ارتباطهای خاص هم برخوردارند، اکثر اهل قلم دوشغله یا سهشغله هستند.
بهجرأت میتوان گفت بیشترین نویسندهها از طریق قلم زدن و نوشتن نمیتوانند زندگی خود را تامین کنند. این در حالی است که در هنرهای دیگر مانند سینما اینگونه نیست. یک هنرپیشه یا کارگردان سینما درآمدهای متفاوتی دارند. اهل قلم واقعا در مضیقه و تنگنا هستند، مانند کسانی که نیروی کار خود را میفروشند و ارتزاق میکنند. بنا به آنچه پیش از این اعلام شده است متوسط هزینههای یک خانوار بالای دو میلیون تومان است. شما در سال باید چند کتاب بنویسید تا هزینههای یک سال خود را تامین کنید؛ این یک فاجعه است. به معنای واقعی اقتصاد نشر بحرانزده و دچار رکود شدید است و همین باعث شده تا اهل قلم نه جایگاه معنوی و نه جایگاه مادی مناسب داشته باشند. از سوی دیگر موارد نظارتی هم باعث شده تا میل به کتابخوانی پایین بیاید. جمعیت امروز کشور 80 میلیون نفر است، چرا کتاب باید 300 یا 500 یا حتی هزار نسخه منتشر شود؟ تا دستمزدی گیر نویسنده بیاید که نتواند زندگی خود را سپری کند؟ اینها در حالی است که اقتصاد ما یک اقتصاد سردرگم است، نه اقتصاد بازار است و نه اقتصاد سرمایه است. هنوز نه تکلیف بخش خصوصی مشخص است، نه تعاونی و دولتی که حتی اینها چه ارتباطی دارند.
* نویسنده و ویراستار