اگرچه تحلیل تکنیکال بسیار خوب عمل میکند، اما چرا باید معاملهگران بیشتر تمرکزشان از تحلیل تکنیکال بازار به سمت تحلیل ذهنی خودشان یعنی روانشناسی کسبوکارشخصیشان معطوف شود؟ هنگامی که شما به مطالعه بازار پرداختید و الگوها را آموختید، برای شما فرصتهای بیحدوحصری جهت کسب پول به وجود میآید. اما من مطمئن هستم که شما میدانید، شکاف عظیمی بین درک شما در مورد بازار و توانایی تبدیل دانش خود به سود ماندگار و پیوسته وجود دارد. فکر کردن درباره تعداد دفعاتی که به نمودار قیمت نگاه کردهاید و به خودتان گفتهاید، بهنظر میرسد که بازار میخواهد صعود کند (یا نزول کند یا هر حالت دیگری) و آنچه شما فکر میکردید اتفاق خواهد افتاد یا در واقع اتفاق افتاده است. اما شما چیزی بهجز تماشای مضطربانه حرکت بازار و سودی که میتوانستید کسب کنید عایدتان نمیشود.
تفاوت بزرگی بین پیشبینی بازار و اتفاقاتی که در آن میافتد با اتفاقاتی که در معاملات معاملهگر میافتد وجود دارد. من این تفاوت را «شکاف روانی» مینامم که میتواند معامله را به یکی از دشوارترین کارها تبدیل کند. سوال بزرگ این است: آیا معامله میتواند آموزنده شود؟ آیا ممکن است با کسب تجربه، معاملهگری به سهولت و سادگی همان زمانی باشد که شما تنها به تماشای بازار و فکر کردن در مورد موفقیت هستید منجرشود؟ نهتنها پاسخ صریح این سوال «بله» است بلکه این کتاب دقیقا بر این اساس نگارش شده است که به شما درک و شناخت درستی از خودتان وماهیت معاملاتتان بدهد. نتیجه این شناخت باعث میشود معاملات راحت، ساده، بدون ریسک و مانند زمانی که فقط نظارهگر بازار و فکر کردن در مورد انجام معاملات هستید شود. این ممکن است مانند یک هدف بزرگ، برای برخی از شما غیرممکن به نظر برسد اما در حقیقت این طور نیست. هر کسی در تجارت میتواند ادعا کند که یک معاملهگر است، اما زمانی که شما ویژگیهای معاملهگران موفق که تعداد انگشت شماری هستند را با ویژگیهای بیشتر معاملهگران دیگر مقایسه میکنید، درمی یابید که تفاوت آنها مانند شب و روز است.
چه چیزی معاملهگران موفق را از ناموفق جدا میکند؟ آیا هوش بالا؟ آیا آنها به سختی کارمیکنند؟ آیا آنها تحلیلگران بهتری هستند یا اینکه به سیستمهای معاملهگری بهتری دسترسی دارند؟ آیا آنها دارای ویژگیهای شخصیتی ذاتی هستند که آنها را در مقابله با فشارهای شدید هنگام معامله کردن کمک میکند؟ بسیاری از بهترین تحلیلگران بازار، بدترین معاملهگران هستند. هوش، تجزیه و تحلیل خوب بازار قطعا میتواند به مسیر موفقیت کمک کند، اما آنها عوامل مشخصی که برندگان همیشگی را از دیگران جدا میکنند نیستند. خوب، اگر این عوامل مذکور دلایل اصلی موفقیت نیستند، پس چه عواملی میتوانند راز موفقیت باشند؟
اگر من چکیدهای از تمام دلایل را بیان کنم میتوانم به سادگی بگویم که بهترین معاملهگران، متفاوت از بقیه فکر میکنند. یکی از ویژگیهای مشخصی که برندگان همیشگی را از دیگران متمایز میکند این است که برندگان یک ذهن منظم منحصربفرد دارند که به آنها اجازه میدهد مجموعهای از نگرشهای منظم، متمرکز و بالاتر از همه حفظ اعتماد به نفس باوجود شرایط نامطلوب را داشته باشند، در نتیجه آنها دیگر مستعد ابتلا به ترسهای رایج و اشتباهات معاملهگری که دیگران را آزار میدهد نیستند. هر فرد پس از اتمام معاملاتش نکتهای را از بازار میآموزد اما تنها کسانی برنده همیشگی بازار میشوند که روشهای معاملهگری را میآموزند. چیزی که من کشف کردهام این است که تجارت پر از تضادها و تناقضات در تفکر است که آن را برای یادگیری نحوه موفقیت بسیار دشوارمی کند.
در واقع، اگر من حق انتخاب یک کلمه برای نشان دادن ماهیت معاملهگری را داشته باشم، آن کلمه میتواند تضاد باشد. براساس شناختی که من از بازار دارم معامله ذاتا خطرناک است، هیچ معاملهای نتیجه تضمین شدهای ندارد. بنابراین، امکان اشتباه کردن و از دست دادن پول همیشه وجود دارد. آیا هنگامی که شما در یک معامله وارد میشوید، میتوانید خود را درموقعیت خطردر نظربگیرید؟ پاسخ منطقی به این سوال به صراحت، بله است، پس اگر من در یک فعالیت که ذاتا خطرناک است شرکت میکنم باید ریسکپذیرباشم. این یک فرض کاملا معقول برای هر معاملهگر است. در حقیقت، نهتنها تقریبا تمام معاملهگران این فرض رامی پذیرند، بلکه اغلب معاملهگران به این تفکرریسکپذیری افتخار میکنند. هنگامی که شما وارد یک معامله میشوید بدان معنا نیست که شما نسبتا خطر را میپذیرید. به عبارت دیگر، تمام معاملات خطرناک هستند زیرا احتمالا نتایج تضمین شده نیستند، اما آیا واقعا بسیاری از معاملهگران معتقدند زمانی که وارد معامله شدهاند ریسک آن را پذیرفتهاند؟ آیا آنها واقعا پذیرفتهاند که معامله احتمالا نتیجه غیرتضمین شده دارد؟ علاوه بر این، آیا آنها بهطور کامل پذیرش عواقب ممکن را دارند؟
پاسخ به صراحت، نه است! اکثر معاملهگران آمادگی پذیرش کامل آنچه را که یک معاملهگر موفق در مورد پذیرش خطر دارد، ندارند. بهترین معاملهگران نهتنها ریسک را قبول کرده بلکه آموختهاند، ریسک را بپذیرند. بهترین معاملهگران میتوانند بدون کوچکترین تردید یا درگیری، وارد معامله شده وآزادانه و بدون تردید یا درگیری، به معامله بپردازند. آنها میتوانند از معامله، حتی با ضرر و بدون کوچکترین ناراحتی عاطفی خارج شوند.
پی نوشت: این یادداشت به قلم مارک داگلاس و ترجمه شهیر محمدنیا، چکیدهای از کتاب Trading in the zone است.