سلام خوانندگان گرامی. باز هم باید سلام خودم را به شما عزیزان و فرهیختگان، تمدید کنم. چه کنیم؟ آنقدر تمدید شده که ما هم عادت کردهایم. قبلتر قرار بود قطعنامهدانشان پاره شود، الان تمدیددانشان پاره شده! عرض کنم که امروز باز به سطح شهر آمدیم و با هموطن دیگری در ارتباط با توافق هستهای و مذاکرات طولانی آن صحبت کردیم. از مردم خواستیم که بگویند از مذاکرهکنندگان چه انتظاری دارند؟
بنده: سلام خانم محترم. خودتون رو معرفی میفرمایید؟
طرف: من مهناز رویاباف هستم، از تهران.
بنده: شما با آقای ریابکوف روسیه نسبت ندارید؟ اسمتون شبیهه.
طرف: متأسفانه من سریالهای روسی رو پیگیری نمیکنم.
بنده: سریال چیه؟ از چی دارید صحبت میکنید؟
طرف: مگه اینی که گفتید اسم یکی از بازیگرهای روسیه نیست؟
بنده: سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه رو عرض میکنم! سریال دیگه چیه؟
طرف: آهااا! این شخصیت سیاسیه واسه سریال 24ئه؟ اون سریال رو من نگاه نمیکنم. اصولاً به سریالهای اینطوری علاقه ندارم.
بنده: خانم شما اصلاً سریال رو رها کن! این ربطی به سریال نداره! واقعیه! اصلاً ولش کن! به این سوال لطفا جواب بدید که آیا موافق توافق هستهای هستین؟
طرف: بلههه! تفافق نکنیم که دیجه من باهاتون تا همیشه قهلم! اصلنم دیگه دوسِتون ندالم!
بنده: ببخشید، می شه بدون لهجه صحبت کنید؟
طرف: می گم بله! توافق نکنیم که دیگه من از همتون برای همیشه ناامید میشم. دیگه به شما و وعدههاتون اعتنا نمیکنم.
بنده: انتظارتون از توافق چیه؟ فکر میکنید اگه توافق بشه چی می شه؟
طرف: اگه توافق بشه... آب گرم خونه رو تا باز میکنی گرم میشه. نیاز نیست دو ساعت وایستی. اگه توافق بشه... شوهرم دیگه شبا دیر نمیاد خونه. اگه توافق بشه... عمر و لطیفه به هم میرسن. اگه توافق بشه...
بنده: ببخشید خانوم فکر نمیکنید خیلی خواستههای غیرواقعی داشته باشید از توافق؟
طرف: من؟ نههه! ما این همه سال داریم مذاکره میکنیم، آخرش شما بیای همچین حرفی بزنی؟ ما این همه سال صبر نکردیم که توافق موجود حتی نتونه عمر و لطیفه رو به هم برسونه! ما برای وصل کردن آمدیم، نه برای فصل کردن آمدیم.
بنده: ولی تا اونجا که بنده میدونم، توافق بیش از اونکه بتونه خواستههای ما رو محقق کنه، میتونه نخواستههای ما رو محقق نکنه. فهمیدید منظورم چیه؟
طرف: یه بار دیگه دقیقتر توضیح می دید؟
بنده: یعنی می گم انتظار زیادی نباید از مذاکرات داشت.
طرف: یعنی هیچی هیچی نمیشه؟
بنده: گفتم انتظار زیادی!
طرف: یعنی در حدی که فریده و ماهور کارا برای همیشه به هم برسن و سر خر هم نداشته باشن، انتظار زیادیه؟؟
بنده: بابا دولته، نهاد سیاسیه، کارگردان و نویسنده که نیستن!
طرف: یعنی «برد پیت» نمیاد ایران؟ همچنان آب هست، ولی کم است؟ هیچی درست نمی شه؟
بنده: انتظارات باید معقول باشه.
طرف: ببخشید چطور شد ما جامون عوض شد؟ اول شما میپرسیدی من جواب میدادم، الان من میپرسم شما جواب میدی.
بنده: خوانندگان عزیز من قاطی کردم، از حضورتون مرخص میشم!
* طنزنویس