مفهوم بازاریابی نشان میدهد که دستیابی به اهداف سازمان با تعیین نیازها و خواستههای بازار هدف و ارائه محصولات کارآمدتر نسبت به کالاهای مشابه میسر میشود و این مفهوم فلسفه جدید کسبوکار است. معمولا بیشتر کسبوکارها تصور اشتباهی در مفاهیم فروش و بازاریابی دارند. چشمانداز مفهوم فروش در داخل و خارج از کارخانه، با تمرکز روی محصولات موجود شرکت، ارتباطگیری با مشتری در سطح وسیع و بالا بردن فروشهای سودآور است، این تمرکز بر فتح مشتری با فروش کوتاهمدت با کمی نگرانی در خصوص اقدام خرید او شکل میگیرد.
در مقابل، مفهوم بازاریابی با یک نوع چشمانداز در خارج از شرکت شروع میشود و بر یک بازار کاملا تعریف شده، با تمرکز بر نیازهای مشتری و هماهنگی تمامی فعالیتهای بازاریابی موثر بر مشتریان با ایجاد روابط مشتری بلندمدت و براساس ارزش و رضایتمندی مشتری سود میسازد. براساس چارچوب مفهوم بازاریابی، شرکتهای تولیدی در جلب رضایت و برآوردهسازی آنچه مصرفکنندگان میخواهند، سودآوری میکنند. بسیاری از شرکتهای موفق و شناخته شده درجهان، بازاریابی را براساس دیدگاههای مارکس و اسپنسر، پراکتر و گمبل، ماریوت، نوردستروم و مک دونالد تعریف و نمادسازی کردهاند.
تویوتا، تولیدکننده بسیار موفق خودرو در ژاپن و همچنین نمونه برجستهای از یک کسبوکار است که بهشدت مشتریمدار و بازاریابیمحور است. تویوتا، تمامی روشهایی که یک شرکت میتواند به وسیله آنها قلب و ذهن مشتری را تصاحب کند، به کار میگیرد برای رسیدن به اهدافی که برای خود طراحی کرده، این شرکت دقیقا میداند که چه میخواهد و همواره به دنبال راههایی برای رسیدن به اهداف خود است. این شرکت در تلاش برای ارتباط با مشتریان بالقوه یا افرادی با ایدههای عالی در جهت رفع نیازهای مصرفکنندگان است.
بازدیدکنندگان تویوتا اجازه دارند در هر مدت زمانی که مایل هستند، طراحی وسایل نقلیه خود را روی صفحه نمایش تلویزیون یا کامپیوتر در استودیو طراحی خودرو این شرکت مشاهده کنند. مهمان میتواند در طول طراحی خودروی موردنظر، افکار خود را در خصوص نحوه و چگونگی ساخت خودرو با تویوتا در میان بگذارد، در آن لحظه کارکنان شرکت از ایدههای مشتریان یادداشتبرداری میکنند و نسخهها را به مدیریت ارجاع میدهند.
مشتریان بالقوه میتوانند از افکار خود در چگونگی ساخت وسیله نقلیه مورد نظر استفاده کنند. در بازاریابی سازمان، تمرکز بر مشتری واقعی نیاز به همکاری بالاترین تا پایینترین پست آن سازمان دارد و تمامی نیروی کار باید این امر را بپذیرند. این باور در سطح سازمان تضمین میکند که حفظ مشتری تبدیل به یک اولویت شده و همه کارکنان به ایجاد روابط پایدار با مشتری متعهد میشوند. برای رسیدن به اجرای موفقیتآمیز مفهوم بازاریابی در سازمان باید از مسیرهایی نظیر دانش، درک، انگیزه، الهام و تخیل همه کارکنان برای ارائه محصولات و خدمات مورد نیاز مشتری بهترین استفاده را کرد.
بسیاری از شرکتهای ایرانی مدعی هستند که از بهترین روشهای بازاریابی استفاده میکنند اما این ادعا قابل قبول نیست، مدیران بازاریابی باید در نظر داشته باشند اجرای برنامههای بازاریابی و تحقیقات بازاریابی بدان معنا نیست که آنها بر بازار متمرکز شده و شرکتهای مشتریمحوری هستند. سوال این است که آیا آنها به خوبی به نیازهای در حال تغییر مشتری و از استراتژیهای پیچیده شرکتهای رقیب آگاهی دارند؟ شرکتهای بزرگ غربی مانند: فیلیپس، جنرال موتورز، ایبیام و جنرال الکتریک سهم قابل توجهی از بازار را از دست دادهاند زیرا آنها موفق به تنظیم استراتژیهای بازاریابی خود در بازار در حال تغییر نشدهاند. سالها کار سخت نیاز است که یک شرکت فروشمحور به یک کسبوکار بازاریابیمحور تبدیل شود.
ایجاد روابط با مشتری، هدف تمامیشرکتها است. بازاریابان باید توجه داشته باشند رضایت مشتری دیگر یک مد زودگذر نیست، باتوجه به تحلیلهای بازاریابان حرفهای، بازاریابی تبدیل شده است به نوعی روش زندگی و در فرهنگ لغت شرکتهای بزرگ بهعنوان فناوری اطلاعات و برنامهریزی استراتژیک گنجانده شده است. با این حال، مفهوم بازاریابی به این معنا نیست که یک شرکت باید سعی کند تمامی نیازهای مصرفکنندگان را
فراهم سازد. یکی از بزرگان بازاریابی اظهار میکند: «هدف از بازاریابی به حداکثر رساندن رضایت مشتری نیست بلکه کوتاهترین تعریفی که میتوان برای آن در نظر گرفت ایجاد و فراهمسازی نیازهای سودآور است.» بازاریابان باید تعادلی بین رضایتمندی مشتری در برابر کسب سود ایجاد کنند.