سلام خوانندگان عزیز. همانطور که خبر دارید، در هفتهای که گذشت، دو خودروی لوکس، یکی پورشه و یکی بیامو تصادفهای مرگباری را تجربه کردند. مسابقه امروز ما تا حد زیادی متاثر از این مسئله بوده است.
بنده: من خدمت شرکتکننده اولمون سلام عرض میکنم. خودتون رو معرفی میکنید؟
شرکتکننده: ... (صدای گریه میآید)
بنده: خانوم؟ شرکتکننده محترم؟
شرکتکننده: ... (صدای گریه شدیدتر میشود)
بنده: چیزی شده؟! میتونم کمکی بهتون بکنم؟
شرکتکننده: هیچ کس نمیتونه کمکی بهم بکنهههه! (صدای هق هق)
بنده: خودتون رو معرفی میفرمایید؟ آخه من اینطوری که دلم داره کباب میشه.
شرکتکننده: نه... عیب نداره. من پارمیدام.
بنده: وارد مسابقه بشیم؟
شرکتکننده: بلههههه. (صدای هق هق)
بنده: ای بابا... خانوم گریه نکنید خب دل آدم ریش میشه... سوال اول رو مطرح میکنم.
سوال: اصلیترین علت تصادف خودروهای پورشه و بیامو چه بود؟
الف) کیفیت جاده
ب) کیفیت خودرو
ج) فرهنگ رانندگی
د) تحریمهای بینالمللی
شرکتکننده: هاااااااایییی... . (صدای جیغ و داد و گریه!)
بنده: خانوم دو دقیقه اومده بودیم خودتون رو ببینیم همش در حال گریه کردن بودید.
شرکتکننده: علت اصلی تصادف کامی بیشور بوددددد!
بنده: کامی کیه؟!
شرکتکننده: پسرخاله مهسا بودددد! از مهمونی اومدن بیرون، با سهیل کل کلش گرفت. گفتم این کارو نکنید. گفتم! گوش نکرد! عسل منم توی همون ماشین بودددد!
بنده: عسل خریده بودید؟ طبیعی بود؟
شرکتکننده: نهههه! طبیعی که نبود، یعنی اصلا عسل نبود، دوستم، عشقم، آرمیتا توی اون ماشین بوووودددد!
بنده: آخ آخ من واقعا متاسفم از اینکه دوستتون رو از دست دادید. امیدوارم غم آخرتون باشه.
شرکتکننده: (ناگهان گریهاش قطع میشود) خواهش میکنم. آره دیگه، عسل من بود. خیلی مهربون بود. از همینجا از همه فالوئرهاش میخوام که به جای اون، توی اینستاگرام من رو فالو کنن. آیدی من هم هست: Pari_shekaroare. منتظرتونم. زود من رو فالو کنید!
بنده: بلهههه... خوانندگان گرامی قبل از اینکه سراغ شرکتکننده بعدی بریم، تذکر بدم که از طرف بازماندگان به ما پیغام دادن اینایی که خودشون رو دوست مرحوم معرفی میکنن و لایک میخوان دروغ میگن و کلاهبرداری رسانهای مرتکب میشن. شرکتکننده بعدی خودتون رو معرفی بفرمایید.
شرکتکننده: من سیاوش آریایی هستم! خواستم بگم اینها همشون خیلی...!
بنده: جان؟! با بنده هستین؟!
شرکتکننده: نخیر! با این بچه پولدارهایی که ویراژ میدن! آرزو دارم همشون بمیرن نکبتها!
بنده: آقا چی کار به اون بیچارهها دارید؟!
شرکتکننده: بیچاره؟! بیچاره؟! بیچاره ماییم که حقمون رو خوردن! بیچاره ماییم که با پول ما دارن صفا میکنن بعد ما باید توی خونه با سنگ بشینیم یه قل دو قل بازی کنیم.
بنده: یعنی پولدارها قطعا حق شما رو خوردن؟ بابا شاید زحمت کشیدن. عرق ریختن.
شرکتکننده: برووووو باباااااا! اگه میشه با زحمت کشیدن پولدار شد، من چرا نشدم؟
بنده: خب شما زحمت میکشید؟
شرکتکننده: بله! صبح تا شب!
بنده: کارتون چیه؟
شرکتکننده: ادمین پیج هستم.
بنده: چه پیجی؟
شرکتکننده: پیج معروف «عکس صاف واقعی بدون لاف.»
بنده: اون وقت کارتون چیه؟
شرکتکننده: صبح تا شب با سختی عکسای صاف پیدا میکنم میذارم برای مردم؛ لایک جمع میکنم.
بنده: دنبال کار دیگهای که درآمد داشته باشه بودین؟
شرکتکننده: کو؟ نیست که!
بنده: گشتین؟
شرکتکننده: گشتن نمیخواد. دوستم گفته یافت نمیشود گشتهایم ما.
بنده: بعد اعتقاد دارید که حقتون رو خوردن؟
شرکتکننده: بله دیگه. من این همه صبح تا شب زحمت بشکم واسه خلق خدا، آخر یکی دیگه ماشین شاسی بلندش رو سوار شه؟ دزدن همشون. دزدن آقا!
بنده: بسیار عالی. من صحبت دیگهای ندارم. از حضور شما خداحافظی میکنم.