یکی از تعاریفی که در مورد انسان به کرات گفته میشود، این است که انسان مخلوقی است ناطق و اجتماعی و لازمه زندگی اجتماعی، برقراری و حفظ ارتباط با دیگران. این است که تمام نیازهای انسان، اعم از مادی و معنوی، برای ادامه حیات و بقای نسل، امنیت، تامین معاش، آسایش زندگی، رفاه اقتصادی و اجتماعی، افزایش آگاهی، بالا بردن سطح زندگی و برخورداری از دستاوردهای ناشی از کار، تخصص و پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی دیگران، به وسیله اشخاص دیگر، اعم از اشخاص حقیقی و حقوقی تامین و برطرف میشود.
هر قدر دامنه و گستره زندگی اجتماعی وسیعتر میشود، ارتباطات متنوعتر و پیچیدهتر میشود. به هر حال برای رفع نیازهای اقتصادی روزمره زندگی در تمام طول عمر، ارتباط با دیگران نقشی اساسی دارد. آشنایی و در نهایت تسلط به اصول ارتباطات و فنون آن، انسانها را به این توان و سلاح مجهز میکند که ارتباط با دیگران از پایینترین سطح یعنی زندگی خانوادگی تا بالاترین حد یعنی زندگی جهانی را شامل شود. در چند دهه گذشته، به تبع گستردگی و تنوع ارتباطات خارجی و جهانی شدن امور بهویژه در چند سال اخیر، روابط خارجی و بینالملل کشور عزیزمان ایران، دامنه بسیار وسیعی پیدا کرده است.
از جمله این گوناگونی روابط خارجی و بینالمللی، روابط اقتصادی صنعتی و بازرگانی کشور ما با سایر کشورها و اتحادیههای منطقهای و جهانی است و این روند به سرعت ادامه داشته و خواهد داشت. لزوم برقراری، حفظ و تداوم این ارتباطات خارجی، تعداد زیادی از ایرانیان را در مقامها و مشاغل مختلف پشت میز مذاکره با خارجیان کشانده است. همهروزه در داخل و خارج از کشور و در اقصی نقاط جهان هزاران میز مذاکره ارتباطی برقرار است که ایرانیان بهعنوان یکی از طرفهای مذاکره حضور دارند و با طرفهای خارجی در مورد روابط سیاسی، اقتصادی، صنعتی و بازرگانی یا سایر روابط در حال مذاکره هستند و گاهی به نمایندگی از طرف سازمانها یعنی شرکتها، موسسات، نهادها، بنیادها، بانکها و غیره که انجام مذاکرات را به آنها محول کردهاند مشغول مذاکره هستند.
این حقایق ما را وادار به تامل میکند. تامل در اینکه آیا همه ایرانیهایی که از جانب خود یا نمایندگی از طرف سازمانهای ایرانی، با طرف یا طرفهای خارجی مذاکره میکنند مسلط یا حداقل آشنا به اصول و فنون ارتباطات و مذاکره، بهخصوص مذاکرات خارجی هستند یا خیر؟
چرا این تامل مطرح است؛ زیرا در جریان تمام این روابط گسترده و پیچیده، حتـی در حد روابط شخصی و روابط داخلی با دیگران، فقط صرف داشتن حق و محق بودن
کافی نیست.
بلکه خوب و اصولی ارتباط برقرار کردن درباره حق خود و به کرسی نشاندن حق روی میز مذاکره، عامل اساسی در رسیدن به هدف است. باید بهای لازم و شایستهای به آموزش اصول و فنون ارتباطات بهخصوص مذاکره و نوع خارجی آن داده شود. نمونه بارز و مهم آن مذاکرات آقای ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان با 1+5 بوده که از توان هر کسی
بر نمیآید. چون با رد و بدل کردن حتی یک کلمه، سرنوشت یک کشور میتواند تغییر یابد. بنابراین با دانستن اصول ارتباطات بینالمللی و عرفهای آن و تسلط بر مذاکره با انواع تروکاژهایی که از طرف مقابل ارائه میشود میتوان به اهمیت و ارزشهای واقعی ارتباطات در زندگی انسانها بهخصوص بعد اقتصادی آن توجه ویژه کرد، زیرا از دیرباز خریدوفروش علاوه بر ماهیتی مبادلهای و معاملهای، ماهیتی ارتباطی و اطلاعاتی نیز داشته به طوری که به مرور زمان اهمیت این بخش بسیار بیشتر شده است. امروز نیز شرکتها و سازمانهایی پدید آمدهاند که با ارتباطات و استفاده از اطلاعات مشتری تصمیمسازی میکنند یا حتی از این راه درآمدزایی دارند. شاید در عرصه جدید و در آیندهای نه چندان دور، دیگر تولید انبوه معنای خویش را از دست بدهد و سفارشیسازی و مشتریسالاری به حداقل امتیاز یک سازمان تبدیل شود که این خود قدرت و توان هنر ارتباطات را به خوبی نمایانگر میکند، زیرا اقتصاد بدون ارتباطات تصورناپذیر است.