بسیاری از بازیگران ما در شغلهای دیگر خیلی موفق میشدند، اما معلوم نیست چرا بازیگری میکنند؟! در جامعهای زندگی میکنیم که در تمام حرفههایش یدک کشیدن واژه حرفهای، کمرمان را شکسته در حالیکه هیچ رنگ و بویی از حرفهای بودن نبردهایم و متاسفم که در جامعه ما چیزی جنبه حرفهای بودن ندارد.
نویسندگان حرفهای ما با مشکلاتی رو به رو هستند که زندگی آنها را به حاشیه کشانده است و گاهی مجبور میشوند برای کسب درآمد کارهای دیگری انجام دهند. آرزو میکنم روزی برسد که هیچ نویسندهای دغدغه اجرای متنی را که چند سال از نگارش آن میگذرد، نداشته باشد. امیدوارم روزی برسد که نویسندگان ما این دغدغه را نداشته باشند که آثاری را که چند سال پیش نوشتهاند و امکان تحقق پیدا نکرده، روخوانی کنند.
در کلاسهای بازیگری آنقدر همهچیز غلط تعریفشده است که بیشتر وقت کلاس به شکستن ذهنیات نادرست هنرجویان میگذرد. بیشتر وقت کارگاهها به تحلیل هنرجویان از بازی بازیگران دیگر میگذرد یعنی همه این عوامل باعث شده از خودباوری دور شویم و قهرمان را در چهره دیگری ببینیم. بنابراین شاید بیشتر زمان کارگاه من، به شکستن تصاویر ذهنی بچهها اختصاص پیدا کند تا آنها را به خودشان بیاورم. شاید بعد از برگزاری این کارگاهها عدهای فکر کنند بهتر است بازیگری را رها کنند، همچنان که بسیاری از بازیگران ما مکانیکهای خوبی میشدند، اما معلوم نیست چرا بازیگری میکنند!
بازیگری مقولهای بسیار پیچیده است، اما آنقدر سهلالوصول شده که با یکسری اتفاقات ناهنجار روبهرو هستیم. بازیگرانی که به وفور و پشتسر هم در برابر دوربین دیده میشوند، اما درکی صحیح از بازیگری وجود ندارد. همیشه معتقدم زیاد دیده شدن دلیلی بر خوب دیده شدن نیست. من همیشه سعی میکنم در آثاری حضور پیدا کنم که بتوانم به آن کار کمک کنم و آن کار نیز متقابلا به من کمک کند.