با اینکه چند سالی است از ورود واژه «استارتاپ» در کشور ما میگذرد، بهتازگی نام آن در محافل سنتی کسبوکار شنیده میشود و به نظر میرسد لایههای چندم از مشتاقان خلاقیت و آنها که گوشه چشمی به شانسهای موفقیت در روشهای نوین دارند، کمکم به سمت این موج فراگیر کشیده شدهاند.
در عین حال چنین پیشامدی میتواند وجوه مثبت فراوانی داشته باشد و حداقل اینکه منابع مالی بیشتری را در تیرس پروژههای استارتاپی قرار دهد، اما لزوما این بدان معنا نیست که ورود بدنه سنتیتر کسبوکار به محافل خلاق و کارآفرین همراه با موفقیت و بالندگی خواهد بود.مسلما ورود به عرصههای جدید مستلزم تغییر در نگرش خواهد بود و این تغییرات است که میتواند به اقتضای زمان و مکان فرآیندی را در انتها به سرمنزل مقصود برساند.
در این چند هفته گذشته بهصورت اتفاقی در جلساتی با حضور افرادی که در سیستمهای سنتی بازار فعالیت دارند و حالا تمایل به سرمایهگذاری در استارتاپ دارند، شرکت کردم و گمان میکنم بسیاری از آنها حتی با داشتن سرمایه کافی و یک برنامه قابل قبول، مشکل انتخاب افراد، شکل همکاری با آنها و اساسا یافتن متخصصان خلاق را دارند. این یادداشت شامل نکاتی هر چند ناقص و ابتدایی از این جلسات است که آن را به اشتراک میگذارم.
در وهله اول ورود به کسبوکارهای خلاق نیازمند روحیه متفاوتی است؛ روحیهای که با ریسکپذیری بالا و صبوری همراه باشد. از طرفی کسانی که سرمایهگذاران استارتاپ هستند باید قبول کنند که حداقل اختیار مدیریتی و حتی تصمیمگیری در مباحث اجرایی و علیالخصوص فنی را دارا هستند و طبیعتا نمیتوانند در فرآیند اجرا چندان تاثیرگذار باشند.
این مطلب به نظر اصلیترین چالش موجود در ورود افراد ناآشنا به این شیوه از کسبوکار است که معمولا با گذشت زمان هرچند عادیتر و قابل قبولتر میشود، اما احتمالا منشاء کشمکشها و اختلافات زیادی خواهد بود. بیش از 55درصد از استارتاپها بیش از چند ماه دوام نمیآورند و این نکتهای است که باید بسیار به آن توجه کرد.
در واقع هرچند راهاندازی چنین کسبوکارهایی دستورالعملها و قوانین مخصوص به خود را دارد و اجرای صحیح آنها بسیار تاثیرگذار است، اما اهمیت بیشتر مربوط به حفظ یک کسبوکار است و نه صرفا راهاندازی آن. از آنجا که استارتاپها اغلب با بودجه محدودی شروع میشود، بنابراین تیم مجری باید استراتژیهای منعطفی را برای اجرا در نظر گیرد و همزمان تمامی مزیتهای کسبوکار را بر پایه خلاقیت برنامهریزی کند، بنابراین افرادی که تصمیمگیرندگان اصلی و مجریان کلیدی کسبوکارهای خلاق هستند، لزوما باید از افراد خلاق باشند تا بتوانند جریان نوآوری را دائما در سیستم جاری سازند. دنیای کسبوکار دیگر بهصورت لحظهای در حال تغییر است. در واقع چالش بعدی شناخت اینگونه افراد است.
مدارس آکادمیک کسبوکار، حتی آنها که بینالمللی هستند، دیگر توان بهروزرسانی همه مباحث و تجربیات را ندارند. ایستادگی در برابر نوسانات مختلف، عدم ثبات کافی و پیچیدگیها همگی نیازمند خلاقیت است، بنابراین حضور افراد خلاق توجیه کامل منطقی برای ادامه کار خواهد داشت.
نکتهای که در اینجا برای سرمایهگذاران و حتی گاهی برای صاحبان استارتاپ اهمیت مییابد، مراجعه به محلی برای یافتن اینگونه افراد است. به نظر میرسد برای یافتن چنین افرادی باید به جایی سرک کشید که احتمال وجود خلاقیت در آن محل بیشتر باشد! بنابراین موسسات کاریابی خلاق میتوانند هدف باشند.
این موسسات کانونهای معمول کاریابی نیستند بلکه با استفاده از درجهبندی و غربالگری مناسب افراد خلاق را تشخیص داده و جدا میکنند. طبیعتا خلاقیت کمتر وابسته به میزان تحصیلات یا مثلا دانش زبان انگلیسی است و اصولا تحلیلهای رزومهای برای اینگونه افراد چندان به چشم نمیآید، بنابراین انتخاب آنها نیازمند چشمان تیزبین و تخصص بیشتر است که در کانونهای حرفهای قابل جستوجو است.
مقصد بعدی بسیاری از افراد حرفهای و در عین حال خلاق، بازارهای شغلیابی اینترنتی است. در اینترنت و در گروههای مختلف کاری بعضا متخصصان حرفهای یافت میشوند که تحت عنوان freelance مبادرت به کاریابی میکنند و میتوان از آنها استفاده کرد. مطمئنا این افراد دارای مزیتهای منحصربهفردی همچون هزینههای کمتر، سطح بالاتری از بهرهوری، انعطاف بیشتر و مهارتهای خاص هستند که بهکار شما میآید.
ایستگاه بعدی افراد خلاق شبکههای اجتماعی است. از 3میلیارد نفری که هر روز در اینترنت در حال جستوجو هستند، حداقل دو میلیارد نفر از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند. با ایجاد یک صفحه، کانال یا گروه در یکی از شبکههای اجتماعی که گمان میکنید مخاطب بیشتری برای شما و کسبوکار شما دارد، میتوانید از متخصصان مرتبط دعوت به همکاری کنید.
اما با تمام این روشها و تفاسیر، اگر بخواهید حرفهایتر عمل کنید بهتر است از قدیمیترها و ارگانهایی همچون انجمنها برای راهنمایی بیشتر کمک بگیرید. این انجمنها میتوانند بهترین افرادی را که اصطلاحا امتحان خود را پس دادهاند به شما معرفی کنند. به هر صورت چیزی که واضح است صلاح بر عدم ورود شما به مباحث اجرایی و مدیریتی و ایجاد سیستمی برای اجرای صحیح کارهاست.
اگر همه چیز با این دیدگاه پیش رود، حقیقتا ورود افراد بدنه بازار به استارتاپ میتواند ثمربخش و هیجان انگیز باشد، در غیر این صورت مسلما تبعات نامناسبی همچون اسراف در سرمایه و زمان را بههمراه خواهد داشت.
مشاور توسعه بازار