سرمایهگذاری دنیای مردها است، البته شواهدی هست که نشان میدهد گاهی زنان در این حوزه موفقترند. اما چرا؟ «جان آترز» از روزنامه «فایننشیالتایمز» در برنامهای ویدئویی که در سایت این روزنامه منتشر شده است، تلاش کرد به این سوال پاسخ دهد. به گزارش اقتصادنیوز، از میان تمامی مشاغل یقه سفیدی، سرمایهگذاری بیشتر تحت سلطه جنس مذکر قرار دارد. درحالی که شواهدی وجود دارد حاکی از آنکه زنها میتوانند سرمایهگذاران بهتری نسبت به مردها باشند. مطالعات متعدد ثابت کرده است که این نتیجه در نهایت به خاطر تفاوتهای عمیق روانشناسی رفتاری بین مرد و زن است.
جان آترز از سردبیران «فایننشیالتایمز» در گفتوگویی ویدئویی با سوزان دونکان، از شرکت خدمات مالی آمریکایی «استیت استریت» و مردیت جونز، نویسنده کتاب «زنانخیابان» به این موضوع پرداخته است. سوزان دونکان در باب تفاوت تعریف زن و مرد از موفقیت گفت: زن و مرد تعبیر بسیار متفاوتی از موفقیت دارند. در نظر مردها موفقیت تنها عملکرد بهتر از سایر فعالان بازار است، درحالیکه زنها موفقیت را جامعتر توصیف کرده و آن را دستیابی به یک هدف بلندمدت میدانند.
وی تاکید کرد: نکته جالب توجه آن است که یافتههای مذکور نه تنها درباره یک سرمایهگذار عادی صدق میکند، بلکه به همین اندازه در مورد سرمایهگذاران حرفهای از قبیل مدیران صندوقهای بازنشستگی و دارایی و غیره نیز صادق است. هر یک از موارد مطالعه بین زنان و مردان دیدگاه متفاوتی درباره موفقیت داشتند. باید در نظر داشت که مدیریت صندوق بازنشستگی به طور کلی حول برنامهریزی برای اهداف بلندمدت میچرخد و حضور زنان در بازار آن میتواند از بسیاری مشکلات اعم از تشکیل حباب جلوگیری کند.
سوزان دونکان اظهار کرد: در راستای دستیابی به یک هدف بلندمدت که برای بسیاری از سرمایهگذاران خیلی ساده به بازنشستگی راحت خلاصه میشود، اگر روی هدف متمرکز نشده باشید و در عوض تمام حواستان را معطوف به یک معیار بیربط کرده باشید، آنگاه برای رسیدن به هدف بلندمدت سختیهای بیشتری متحمل خواهید شد. وی افزود: ما این پدیده را «فرهنگ عامه آسودگی کاذب» نامیدهایم، به این معنا که مردها هنگام تصمیمگیری به موضوعات قابل لمستری گرایش دارند که راحتتر اندازهگیری و ارزیابی شده و در نهایت به سادگی قابل توجیه باشند. از سوی دیگر، زنها بیشتر به اهداف بلندمدتی تمایل دارند که غیرعملی به نظر میرسد. این اهداف دور از واقعیت، ممکن است سرشان را به درد آورد، اما با آنها راحتتر هستند. مشکل دیگر آن است که مردها ذاتا اعتماد بهنفس زیادی دارند و این نیز میتواند به تشکیل حباب در بازار منتهی شود.
مردیت جونز، نویسنده کتاب «زنان خیابان» نیز در این رابطه اظهار کرد: مردها متظاهرانهتر رفتار میکنند و در نتیجه معاملات بیشتری انجام میدهند. مطالعاتی که در سال 2001 توسط باربر و ادین منتشر شد حاکی از آن است که مردان مجرد 67درصد بیشتر از زنان مجرد معامله میکنند.
جونز همچنین گفت: بیش از هر چیزی عوامل رفتاری و شناختی نیز در کار هستند. از منظر شناختی میدانیم که بسیاری از مردها اعتمادبهنفس بیش از حد دارند و همین موجب میشود تصور کنند هرچه به ذهنشان میرسد، چه خرید و چه فروش، خوب و درست است.
اما آیا مطالعات انجام شده به این معناست که باید تمام مردها را از اتاقهای بورس و معاملات بیرون کنیم؟ البته که نه. سوزان دونکان تصریح کرد: گروههای متشکل از مرد و زن در کل، بدون در نظر گرفتن انضباط، عملکرد بهتری دارند. گروههایی که درصد هوش بالاتر یا سواد مالی و اقتصادی بالاتری دارند، لزوما نتایج بهتر کسب نکردهاند بلکه تیمهایی که از تنوع افکار بیشتر برخوردارند این کار را کردهاند.
مردیت جونز در تایید سخنان دونکان افزود: بعید میدانم کسی بگوید گروههای تک جنسیتی بهتر هستند، چرا که آنگاه تعصب زنانه در برابر تعصبات مردانه قرار میگیرد و این به معنای عدم تنوع رفتاری و شناختی در گروههاست که بهینه نیست. در نتیجه به عقیده من باید تنوع جنسیتی و رفتاری را به پرتفوها افزود.