3 فصل از دوره ریاست آقایان محسن جلالپور و مسعود خوانساری بر اتاق بازرگانی وصنایع و معادن و کشاورزی ایران و تهران سپری شده است. این دو رئیس دراین روزهای سخت تاریخ ایران و ایرانیان، پرچمداران و جلوایستادگان نهاد خصوصی در حوزه اقتصاد و کسب وکار به حساب میآیند. رفتار و گفتار این دو مدیر ارشد از چند سو زیر ذرهبین است: منتقدان تاریخی و ایدئولوژیک نهاد خصوصی که در مراکز گوناگون سمپاشی علیه اقتصاد خصوصی را بخشی از شرافت و کارنامه خود میبینند با چشمهایی باز و گوشهای تیز هرچه را این دو نفر بگویند در ترازو و دستگاه اندیشهای خود قرار داده و تفسیرهای ویژه خواهند کرد.
سرچشمه اندیشه این دشمنان اقتصاد آزاد ممکن است آموزههای ارتدوکسی مارکس و استالین باشد یا از ناسیونالیسم و حتی برخی از آنها با آموزههای مذهبی باشد اما آنها در مخالفت بنیادین با نهاد خصوصی ناسازگارند و با چشمانی بیدار کارنامه و برنامه رؤسای دو اتاق ایران و تهران را دیدهبانی میکنند و امیدوارند این دو نفر به مثابه نمایندههای بخشخصوصی ناکارآمد نمایانگر شوند.
آن دسته از مدیران دولتی مستقر در سازمانهای متعلق به دولت که لباس دیوان سالاری پوشیده و وظیفه ارائه دیدگاههای کارشناسی به مدیران ارشد دولت را بردوش دارند و به باوری ژرف رسیدهاند که در ایران بخشخصوصی راه به جایی نمیبرد و اداره اقتصاد از سقف دانایی و توانایی آنها بالاتر است نیز چشم به تصمیمها و اقدامهای این دو نفر بهعنوان رؤسای پارلمان خصوصی دوختهاند. مدیران ارشد دولت مستقر در بالاترین سطح از ریاست جمهوری گرفته تا معاون اول، رئیس دفتر، معاون اجرایی ووزیران ارشد اقتصاد که دست کم در زبان و تا اندازه قابل اعتنایی در عمل به کامیابی بخشخصوصی دلخوش کرده و در این مسیر همراهی خوبی داشتهاند نیز چشم به کارنامه بخشخصوصی دوختهاند.
مهمتر از گروههای یاد شده شاید روشنفکران و گروههای مرجع فکری هستند که سنت روشنفکری منسوخ چپ را کنار گذاشته و با اندیشههای مدرن به کامیابی نهادهای مدنی در بسترهای گوناگون از جمله بستر اقتصاد امیدوار شدهاند تا از این کامیابی الگو گرفته و بازار کتاب، سینما، ورزش، رسانه و... را به سوی آزادی از بند و بستهای دولتی حرکت دهند. شهروندان این مرزوبوم که تا امروز زیر انبوهی از تبلیغات ضدسرمایهداران بوده و هستند نیز میخواهند تواناییهای بخشخصوصی را ارزیابی کنند. آقایان جلالپور و خوانساری شاید در این مدت که مسئولیت اداره اصلیترین نهادهای نزدیک به بخشخصوصی را در اختیار داشتهاند به دشواری و اهمیت کاری که برعهده گرفتهاند آگاهی پیدا کردهاند.
نوشته حاضر برای یادآوری بیشتر از سوی ناظران بیرونی و از سوی کسانی است که هر روز با گروههای یادشده و بهویژه با اعضای هیأت نمایندگان و با صاحبان بنگاههای عضو اتاقها گفتوگو میکنند و حرفهای آنها را میشنوند و انتظارات آنها و داوریهای همکاران را ثبت و ضبط میکنند. شاید رؤسای دوگانه و همکاران آنها در هیأت رئیسه از همه خوشی و ناخوشی اعضا و داوریهای آنها آگاه نباشند اما یادشان باشد کارنامه آنها بهطور کامل در کانون توجه است. برای نشان دادن میزان کارآمدی اتاق ایران و تهران و اندازهگیری و مقایسه بهرهوری میتوان بهطور مثال به مدیریت آنها در مواجهه با ورود و حضور چشمگیر دهها گروه از بازرگانان و صاحبان بنگاههای صنعتی و شرکتهای سرمایهگذاری و نمایندگان بانکهای کشورهای اروپایی و آسیایی بازدیدکننده از ایران در چند ماه سپری شده اشاره کرد.
آیا همین امروز اتاق ایران و تهران میتوانند اطلاعرسانی دقیق، همه سویه، طبقهبندی شده از دیدارها و گفتوگوهای بازرگانان ایرانی و همتایان خارجی خود که به اتاق آمدهاند را در اختیار گروههای بالا قرار دهد. آیا در این باره مستندسازی کارشناسانه و علمی انجام شده و میتوان امیدوار بود در یک فاصله کوتاه در اختیار علاقهمندان قرار گیرد؟ آقایان جلالپور و خوانساری به مثابه نمایندگان نهاد خصوصی باید در این مسیر کارآمدتر از دولت باشند تا امیدواریها برای تغییر ریل بنیادین از دولتی به خصوصی تسریع شود. شاید اکنون این کار در میان دهها کار دیگر گم شود و کسی هم چیزی نپرسد اما همین دسته از اقدامها میتوانند سرچشمه داوریها باشند. هنوز دیر نشده است و میتوان انتظار داشت دو اتاق بزرگ ایران و تهران دست به کار شده و نتایج دیدارها، گفتوگوها و مذاکرات هیاتهای خارجی با بخشخصوصی را شفاف و روشن در اختیار افکار عمومی قرار دهند.
* روزنامهنگار