اگرچه شکست خوردن طبیعی تلقی می شود، با این حال هنر واقعی این است که در شکست های خود باقی نمانیم. درواقع عدم قبول شکست و تلاش برای پیدا کردن یک راه حل، اوج هنر یک کارآفرین خواهد بود، با این حال نحوه انجام این امر چگونه است؟ بدون شک گوش دادن به تجربه چند نمونه موفق، در این رابطه راهنمای عمل بسیار خوبی خواهد بود. در همین راستا به بررسی شش مورد منتخب خواهیم پرداخت.
1-باربارا کورکران
در سال 1992 موفق شدم تا شرکت را با سودآوری قابل توجهی همراه سازم، با این حال به خوبی می دانستم که برای تداوم این روند، نیاز به انجام اقدامات جدید خواهد بود. همین امر باعث شد تا یک عکاس حرفه ای را استخدام کردم تا از املاک موجود در بنگاه خود، تصاویری مناسب را تهیه کرده و در کنار نمایش فروشنده ها، شماره تماس آنها نیز ذکر شود. برای این موضوع حتی از یک آرایشگر حرفه ای نیز استفاده کردم تا ظاهر فروشنده ها در بهترین وضعیت ممکن قرار داشته باشد. قرار بود تا این تصاویر در نهایت به یک ویدئو تبدیل شده و در ازای 20 دلار، در اختیار افراد قرار گیرد. اگرچه این ایده به نظر من و تمامی افراد تیم فروش، فوقالعاده به نظر می-رسید، با این حال چند مشکل باعث شد تا یک شکست واقعی شکل گیرد. نخست آنکه هیچ یک از فروشندگان تمایل نداشت تا رقبای خود را قدرتمند کند. به همین خاطر از معرفی این فایل به مشتریان، خودداری می کردند.
مطلب مرتبط: درس های کارآفرینی از کارآفرینان برتر دنیا
همچنین تعداد بالای تصاویر باعث می شد تا مخاطب برای رسیدن به گزینه مدنظر خود، مجبور به مشاهده هزاران عکس باشد. این مسئله به علت سرمایه گذاری زیادی که برای آن شده بود، وضعیت شرکت را می توانست در بدترین شرایط قرار داده و پخش شدن این خبر منجر به تمسخر برند ما توسط سایر رقبا می شد. با این حال همسر من که سابقه حضور در ارتش و همکاری با پنتاگون را داشت، از ظهور یک تکنولوژی جدید به نام اینترنت خبر داد. همین امر باعث شد تا به کمک آن، تصاویر و اطلاعات را بتوانم در اختیار همگان قرار داده و از یک تجربه تلخ رهایی یابم. در نهایت این امر باعث شد تا برند من، به نخستین املاکی جهان تبدیل شود که اطلاعات خود را در فضای اینترنت قرار داده است که خود تبلیغ فوقالعاده ای برای ما بود و بسیاری از رسانه ها، این خبر را منتشر کرده و با من مصاحبه کردند. این امر باعث شد تا برند ما در مدتزمانی کوتاه، به شهرتی فراتر از حد تصور دست پیدا کند. درواقع این امر بسیار مهم است که در رابطه با مشکلات خود، حتی با افرادی که تجربه ای در صنعت کاری شما ندارد، صحبت کنید. در بسیاری از شرایط این افراد ممکن است اطلاعاتی داشته باشند که شما از آن بیخبر هستید.
2-روبرتو ارسی
در زمان فیلمبرداری پیشتازان فضا، طرح هایی را در ذهن داشتم که با مخالفت شدید عوامل، خصوصا مدیران استودیو همراه بود، با این حال برد گری (رئیس پارامونت پیکچرز) اعلام کرد که باید به کارگردان اختیار عمل لازم را داد. این امر در حالی بود که استودیوهای فیلمسازی تا آن زمان کنترل زیادی را بر روی نحوه تولید فیلم داشتند. ریسک ما زمینه آشنایی مخاطب با سبکی جدید را مهیا کرد و استقبال بینظیری شکل گیرد، با این حال وی در حین ضبط توصیه هایی را به من کرد که رعایت آن موارد باعث شد تا خروجی کار، یک شاهکار باشد. درواقع بسیار مهم است که برای افرادی کار کنید که در کنار حمایت، توصیه های لازم را نیز به شما داشته باشند. این امر باعث می شود تا شانس شکست شما به حداقل برسد. نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشید این است که نباید زود تسلیم شوید. درواقع من به علت پافشاری خود موفق شدم تا نظر برد گری را به خوب جلب کنم، با این حال اگر می خواستم طبق قوانین رفتار کنم، بدون شک پیشتازان فضا به یکی از فیلم های متوسط سال تبدیل می شد.
3-کرگ هندلی
در سال های اول تاسیس ListenTrust، سه قرارداد افتضاح را داشتم، با این حال تجربه آنها کمک کرد تا بتوانم عملکرد خوبی را داشته باشم. برای مثال در ابتدای کار قرار بود تا به ازای مشتری سازی برای یک برند، 20درصد از سود ماهانه، به ما اختصاص پیدا کند. با این حال به علت عدم توجه کافی به قوانین، این شرکت عملا یک کلاهبرداری را انجام داد. این امر به شکل های متفاوت دو بار دیگر نیز رخ داد و باعث شد تا بسیاری از اطرافیان و حتی مشاوران شرکت، توصیه کنند که ما هم باید به این روش کسب درآمد داشته باشیم، با این حال من هرگز نمی خواستم با کلاهبرداری به موفقیت برسم. درواقع ما یک برند توانا محسوب می شدیم که کار خود را به خوبی بلد بود. اگرچه بدهی های سنگینی را به علت اشتباهات داشتیم، با این حال کیفیت کار ما در نهایت باعث جلب نظر برندهای مختلف شد. درواقع کسب شهرت در بازار، قراردادهای به مراتب بهتری را به سمت ما روانه کرد. داستان بدشناسی و اخلاقمداری شرکت، نظر هر مدیری را به سمت خود جلب کرد. درواقع اعتماد کردن در بازار بسیار مهم است که ما گزینه خوبی محسوب می شدیم و با توجه به شکست ها، قابل اعتماد بودن خود را به اثبات رسانده بودیم. این امر در حالی است که اگر ما شیوه فریب کاری را در دستور کار قرار می-دادیم، بدون شک شهرت و موفقیت جهانی غیرممکن بود.
مطلب مرتبط: چگونه توانایی کارآفرینی مان را تقویت کنیم؟
4-کریس پلو
من تا قبل از آشنایی با شریک خود، به عنوان فردی کاملا ناموفق معرفی می شدم، مدیریت افتضاح، سرمایهگذاری های ضعیف و عدم توان کنترل اوضاع باعث شده بود تا با بدهی سنگین مواجه شده و فردی ورشکسته باشم. این امر حتی باعث از دست دادن شریک زندگی من نیز شد، با این حال پس از پیشنهاد همکاری یک دوست قدیمی، شرکتی را به نام Exponential تاسیس کردیم. وی نقش پوشش ضعف های من را برعهده داشت و این امر باعث شد تا بتوانم سریعا متوجه اشتباهات خود شده و پس از گذشت مدتی اعتماد به نفسی را به دست آورم که سال ها از دست داده بودم. میزان موفقیت شرکت به حدی بود که طی دو سال، قدرت پرداخت تمام بدهی ها را پیدا کردم و یک زندگی جدید را شکل دادم. البته من هنوز هم اشتباهاتی را مرتکب می شوم، با این حال نگرش من نسبت به این اتفاق طبیعی عوض شده و هیچگاه امید خود را از دست نمیدهم. درواقع اگر شکست ها رخ نمی داد، من ابدا در جایگاه فعلی نبوده و در بهترین حالت مدیر یک شرکت سطح پایین با سودی اندک بودم. درواقع اگر از شکست های خود درس بگیرید، قادر خواهید بود تا آنها را به پیروزی تبدیل کنید.