قوانین کسب و کار در ایران در مقایسه با کشورهای پیشرفته کمی دست و پا گیر است و هر کس به راحتی نمی تواند در مدت کوتاهی کسب و کار خود را راه اندازی کند.
دررسانه ها هم در باره این قوانین دست و پا گیر هر روز صحبت می شود و تو هم حتما ذهنت پر از حرف های آدم هایی می شود که مدام به تو می گویند راه اندازی کسب و کار در ایران کار دشواری است.
در نگاه اول همه حرف ها درست است و اگر طبق قانون و قاعده جهانی هم نگاه کنیم رتبه ایران بسیار اسفناک است، اما من می خواهم از زاویه دیگری به این ماجرا نگاه کنم. من می دانم که راه اندازی کسب و کار در یک کشور پیشرفته اروپایی به مراتب راحت تر و آسان تر از ایران است و تو باید رنج زیادی متحمل بشوی تا کسب و کارت را راه بیندازی، اما می خواهم از باورت بگویم که تو چه قدر به راه اندازی کسب و کارت باور داری. اگر باورت درونی است طبیعی است که این مراحل سخت را نیز را می گذرانی و همچنان که دهها و صدها کارآفرینی که طی چند دهه اخیر کسب و کار خود را با همین قوانین دست و پا گیر راه انداختند و امروز صاحب کارخانه های بزرگ هستند تو هم می توانی؛ اما اگر به کسب و کارت باور نداشته باشی نخستین جمله کارمند اداره ثبت یا سازمان مربوطه تو را از ادامه کار باز می دارد.
آنچه موجب راه اندازی و کسب درآمد و موفقیت می شود باور توست و اگر باور تو عمیق و درونی باشد قانون های دست و پا گیر و مزاحم نمی تواند تو را از جرای اهدافت بازدارد. چرا که تو آرمان هایی در سر داری که برای رسیدن به این آرمان ها باید قله های زیادی را فتح کنی، بنابراین اگر در ابتدا با یک یا دو چاله ناهموار روبه رو شدی نگران و ناامید نمی شوی.
من امیدوارم که هر چه زودتر قوانین دست و پاگیر حذف یا اصلاح شود، اما بر این باورم که این قوانین کسب و کار نمی تواند مانعی جدی برای رسیدن به هدف کسی باشد که از دل و جان به موفقیت خود در کسب و کار باور دارد.
مطالعه زندگی کارآفرینان ایرانی طی این 20، 30سی سال کاملا تو را با واقعیت ها آشنا می کند که چگونه با همه ناهمواری ها و توفان ها سرخم نکردند و یک تنه در برابر این نامهربانی روزگار ایستادند تا مردان و زنان موفقی در کسب و کار شوند.
خانم فاطمه دانشور یکی از زنان موفق و کارآفرین ایرانی است که امروز چندین هلدینگ مواد معدنی دارد. می گوید: سال 81 و 82 بود که اوج بدهکاری من بود. حول و حوش 30میلیون تومان بدهکار بودم و این بدهکاری را تا سال 83 با خودم کشیده بودم. وقتی از سفر حج برگشتم، از لحاظ قلبی اعتماد به نفس خوبی پیدا کردم و رفتم پیش کسی که از او می ترسیدم. شما آدمی را که در دوران گرفتاری روز و شب به شما زنگ می زند دوست ندارید ببینید، اما من با حالت اطمینان خاصی خطرش را پذیرفتم و پیش او رفتم. ممکن بود یک مامور بیاورد و همانجا مرا به زندان ببرد. رفتم با ایشان صحبت کردم.
مشکل بدهکاری من سه سال طول کشیده بود و شاید خیلی ها وقتی در این شرایط قرار بگیرند دست به تخلف بزنند، اما من به خدا توکل و صبر کردم. صبوری، سعه صدر و امیدوار بودن و تحت هیچ شرایطی تخلف نکردن نتیجه تربیت است.
وقتی دعا می کنید، خلوصی لازم دارد که خداوند به آن دعای شما پاسخ بدهد. خلاصه آنکه وقتی از سفر برگشتم، نزد کسی رفتم که بیشترین طلبکاری را از من داشت و خیلی اذیتم کرده بود. برای ایشان شرایطم را توضیح دادم و گفتم الان خیلی محکم تر شدم، تلاش می کنم و پول شما را تهیه می کنم. خیلی عجیب بود که لاشه چکم را به من برگرداند و گفت برو یک سال دیگر بیا پولت را پرداخت کن. بعد از من پرسید الان می خواهی چکار کنی؟ گفتم می روم فکر می کنم. شاید همان کار قبلی ام را مجددا شروع کنم و شاید هم بخواهم یک کار جدید را شروع کنم. گفت دفتر داری؟ گفتم نه. گفت بیا یکی از دفاتری را که من مبله و آماده دارم بردار. من رفتم یکی از شیک ترین دفاترش را برداشتم و کلیدش را به من داد. یعنی وقتی از دفترشان بیرون می آمدم، لاشه چکم را داشتم با یک سال فرصت به اضافه کلید دفتری که مبله بود و حتی نیاز نبود که من یک مداد بخرم. یک سال هم مهلت داشتم که در آن دفتر کار کنم و سر یک سال اجاره اش و بدهکاری اش را یک جا پرداخت کنم.
تو اگر به کسب و کارت باور قلبی داشته باشی خدا کمک می کند تا قوانین دست و پاگیر کسب و کار را از میان برداری و به موفقیت برسی.