مدیریت مجموعه ای از برندهای میلیون دلاری در سرزمینی که خیل عظیمی از کارآفرینان افسانه ای دنیا را در خود جای داده است، به هیچ وجه کار ساده ای نیست. ریچارد برانسون را همه با شرکت چندملیتی مشهورش به نام گروخ ویرجین می شناسند؛ شرکتی که با بیش از 400 زیرمجموعه درآمدی بالغ بر 15 میلیارد پوند را در سال 2013 به ثبت رسانده است. برانسون همانقدر که در عرصه کسب وکار هوش سرشاری از خود نشان داده، در حوزه روابط عمومی نیز دوستی و ارتباط پایداری با تنی چند از شخصیت های حوزه های مختلف دارد.
این پیرمرد عجیب حوزه کارآفرینی در آخرین زندگی نامه ای که به رشته تحریر درآورده است، شرحی از چند ماجرای جذاب که با برخی از شخصیت های مشهور آمریکا و جهان داشته، ارائه کرده است. دریافت نامه ای ترسناک از سوی دونالد ترامپ، رئیس جمهور فعلی ایالات متحده، در سال 2004، تأثیرگذاری روی روند خلق نسل انقلابی آی پاد برند اپل در تعامل با استیو جابز و ده ها ماجرای جالب دیگر مضمون جدیدترین زندگی نامه پیرمرد خستگی ناپذیر عرصه تجارت را تشکیل می دهد. در این مقاله به مناسبت انتشار این اثر نگاهی به برخی از جالب ترین روایت های ریچارد برانسون خواهیم انداخت.
الون ماسک و دانش تکنولوژی های نوین
در سال 2014 و طی مصاحبه مجله مدیریت امروز (Management Today) با الون ماسک، این کارآفرین مشهور اظهارنظر جالبی در مورد ریچارد برانسون کرد: «من ریچارد را دوست دارم و معتقدم که در حال انجام کارهای فوق العاده ای است. با این حال وی علاقه و آگاهی چندانی در حوزه تکنولوژی های نوین ندارد.»
شاید اگر چنین انتقادی به هر یک از کارآفرینان دیگر شده بود، پاسخ تندی در انتظار الون ماسک بود. با این حال برانسون این گونه نسبت به اظهارنظر ماسک واکنش نشان داد: «گمان می کنم الون ماسک نکته درستی را خاطر نشان کرده است. باور دارم که وی اطلاعات بسیار بیشتری در حوزه تکنولوژی های نوین دارد. در واقع وی به کسب اطلاعات دقیق و جزئی در این زمینه علاقه مند است و من به کسب اطلاعات کلی و بیشتر.»
برانسون همیشه به کسب اطلاعات بیشتر در زمینه های متنوع به جای تخصص فوق العاده زیاد در یک حوزه اشاره کرده است و این شیوه عملی وی در حوزه کسب وکار محسوب می شود.
آرزوی سال نو به سبک برانسون
در کریسمس 2015 جزیره مُسکیتو برانسون، لری پیج و همسرش و جف اسکل را به خود دید. لری و جف به ترتیب از مدیران مشهور گوگل و eBay هستند. این گروه از کارآفرینان تصمیم گرفتند آرزویی کنند مبنی بر همکاری مشترک میان خودشان که می تواند دنیا را عوض کند. اگرچه پس از گفت وگوهای طولانی و حضور اصحاب رسانه در میان آنها هیچ گاه آرزوهای طرفین به خوبی مشخص نشد، با این حال برانسون تنها یک یادداشت کوچک از آن شب به خانه برگرداند؛ ایده های تحریک آمیز.
برانسون در این خصوص این گونه اظهارنظر کرده است: «گاهی اوقات در یک لحظه مشخص ایده ای به ذهن تان می رسد ولی به سرعت از ذهن پر می کشد. آن شب من این شانس را داشتم تا بخشی از ایده جذابم را یادداشت کنم.»
وی این گونه ادامه می دهد: «با این حال یادداشت من فاقد معنی مشخصی بود. منظور از ایده های تحریک آمیز چیست؟ خودم هم بی اطلاع بودم.»
این ماجرا ادامه داشت تا در ماه های پایانی سال 2015 هنگامی که ریچارد در قایق تفریحی اش و کنار اعضای خانواده بود، جرقه ای در ذهنش زده شد: «ناگهان به یاد آوردم که قصد داشتم با همکاری لری و جف نظر مساعد سرمایه گذاران مرفه آن جزیره را به منظور پیشبرد هرچه بیشتر طرح های شرکت های مان جلب کنیم.» بی هیچ معطلی ریچارد با لری و جف تماس گرفت و تا پایان سال موفق به جذب سرمایه عظیم از سوی افراد مرفه این جزیره شد.
شاید به عنوان یک کارآفرین تازه کار بهتر باشد ایده های تان را واضح تر از برانسون بزرگ یادداشت کنید تا در یادآوری شان راحت تر باشید.
آرزوی جهنمی ترامپ برای برانسون
دونالد ترامپ برای آمریکایی ها بیش از آنکه رئیس جمهوری جنجالی باشد، یک تاجر موفق و دلال زمین محسوب می شود. ماجرای برخورد میان برانسون و ترامپ نیز در سال 2004 و هنگامی که دونالد ترامپ هنوز یک تاجر صرف بود، رقم خورد. در آن سال نمایش تلویزیونی برانسون به نام «میلیونر شورشی» به رغم انتظار بالای تیم تولید کننده با استقبال بسیار اندک مخاطبان مواجه شد. این شکست رسانه ای به همراه کاهش سود خطوط هوایی گروه ویرجین با نامه دونالد ترامپ همراه شد. عبارت مشهور «تو پرستیژ رسانه ای نداری و به اعماق جهنم سقوط خواهی کرد؛ کسب وکار هوایی یکی از بدترین کارهای روز جهان است» پس از انتشار نامه ترامپ در کتاب جدید برانسون مورد توجه بسیاری از فعالان حوزه خطوط هوایی قرار گرفت.
بیل گیتس و ارائه نقشی یکسان
پس از گذراندن یک آخر هفته به همراه بیل و ملانیا گیتس در جزیره نِکر و یادگیری برخی از علایق و امور خیریه خانواده گیتس، برانسون و بیل گیتس فهمیدند که نقاط اشتراک بسیار زیادی دارند. یکی از این نقاط اشتراک علاقه بسیار بالای هردو به نلسون ماندلا، رهبر فقید جنبش آزادیخواهی آفریقای جنوبی است.
در کتاب جدید برانسون اشاره ای به گفت وگوی بیل گیتس در آن جزیره شده است: «بیل به من گفت که نلسون ماندلا تأثیر بسیار زیادی رویش داشته است. در واقع ماندلا یک شیوه زندگی منحصر به فرد را ارائه کرده است. بر همین اساس از زمانی که گیتس با وی آشنا شد، تمرکز کمتری روی مایکروسافت و علاقه بیشتری به امور خیریه نشان داد. دلیل این امر هم از جمله مشهور ماندلا نشأت می گیرد که بیان می دارد این کار درستی است.»
ریچارد اعتراف کرده است که علاقه اش به ماندلا را تا حد زیادی مدیون خانواده گیتس است. در واقع روایت جذاب بیل گیتس از شیوه زندگی نلسون ماندلا باعث علاقه ریچارد به فعالیت در حوزه کمک های نوع دوستانه شده است.
تأثیر برانسون روی استیو جابز و خلق آی پاد
برانسون تعریف کرده است که در سال 2001 و پس از معرفی محصول جدید اپل به نام آیپاد به ملاقات استیو جابز رفته است. در آن دیدار ریچارد از ایده مشترک جابز و خودش در دهه 1986 سخن گفته که طراحی یک سامانه دربرگیرنده تمامی موسیقی های جهان بوده است. همین نکته کافی بود تا جابز جلسه را با بیان این نکته ترک کند: «بهره کافی را از این گفت وگو بردم.» همین امر باعث شد سامانه ابری موسیقی اپل در سال های آتی شکل بگیرد.
برانسون ادعا کرده است که قصد داشته در سال 1986 این سامانه را راه اندازی کند اما موفق نشده و مشاهده پیشرفت اپل با مدیر خلاقش وی را به این فکر انداخته که شاید استیو جابز بتواند به رویای دیرینه و مشترک شان جامه عمل بپوشاند.
کیت ماس و اهمیت کار و تلاش سخت
برانسون در زندگی نامه اش داستان جالبی در باره مدل مشهور «کیت ماس» ارائه کرده است. هنگامی که ریچارد در جزیره نِکِر اقامت داشت، از حضور کیت در آنجا مطلع شد و مهم تر از اینکه فهمید خانه او نزدیک هتلی است که ریچارد در آن اقامت دارد: «من همیشه کیت را در جزیره در حال تمرین مشاهده می کردم. به عنوان یک مدل تلاش زیادی می کرد حرکاتش طبیعی جلوه کند. من برای استراحت به آن جزیره رفته بودم و کیت برای تمرین، تمرین و بازهم تمرین.»
نخستین بار ریچارد هنگام ترک جزیره به خبرنگار در خصوص سوالش مبنی بر حضور کیت و وی به طور همزمان در جزیره پاسخی مبنی بر تأثیر کیت روی خودش داد: «من برای تفریح به اینجا آمدم اما کیت برای تمرین و کار سخت تر. من در این سفر یاد گرفتم که استراحت مطلق بی معناست. باید همیشه برای کار بهتر تلاش کرد.»