سیستم مدارس ما کاملا سنتی و بر پایه آموزش کارمندمحور است. واسه همین نوع نگاه اغلب بچه ها در دوران دبستان و دبیرستان اینه که درس بخونن تا در یکی از ادارات دولتی استخدام بشن و ماهانه دولت به اونا حقوق بده. وقتی در دبستان از بچه ها می پرسن در آینده می خوای چه کاره بشی یا می خوان معلم بشن یا ناظم یا دکتر یا مهندس.
البته منظور بچه ها از دکتر یعنی تو بیمارستان کار کنن و مهندس هم بره مثلا اداره راه و ترابری کار کنه. هیچ کی به فکر کار خلاقانه و کارهای مهارتی نیست.
برای همین در مدرسه اگه کسی بگه می خوام نجار بشم، همه می خندن. یا بگه می خوام مکانیک بشم بچه ها می خندن. در صورتی که همون بچه ای که می خواست دکتر بشه وقتی بزرگ می شه و با واقعیت ها روبه رو می شه تازه می فهمه که باید یه کاری دست و پا کنه و میره نجار و مکانیک و کابینت ساز و برق کار و تعمیرکار یخچال و... می شه.
سیستم نظام آموزشی عامل اساسی رکود صنعت ماست. در مدرسه کی به بچه ها یاد می دیم که برید صنعتگر بشید. پسرم که چند سال قبل با من به نمایشگاه بین المللی صنایع اومد تازه فهمید که چقدر شغل و کار صنعتی هست.
همین پیچ و مهره مگه الکی پیچ و مهره می شن. این قاشق و چنگال رو یکی میسازه. اون پنجره رو یکی تولید می کنه.
کتری و قوری و استکان هم تولید می شه. فرش تولید می شه.
آیفون و تلویزیون و موبایل رو یکی تو همین ایران داره می سازه. دوچرخه و اتومبیل به دست یه صنعتگر ایرانی ساخته می شه و هزاران شغل دیگه که ما کمتر می بینیم.
اون وقت همه بچه ها می خوان یا دکتر بشن یا مهندس. خانواده ها هم می خوان بچه هاشون دکتر و مهندس بشه.
چرخ صنعت رو چه کسی باید بچرخونه؟ حالا تو با علم به اینکه این همه کار تولیدی هست دوست داری در زمینه کشاورزی تولید کنی یا باغداری یا صنعت و کشتیرانی و معدن و. . . . باید ببینی که چی دوست داری و اون چیزی رو که دوست داری از عهده اش بر میای.
اول از همه تکلیف خودت رو با خودت مشخص کن. چه کاره ای؟ چه کاری رو دست داری؟ بعضی از بچگی عاشق تولیدن.
دارن خاک بازی می کنن یه دفعه یه خونه می سازن یه تونل می زنن یه قلعه درست می کنند.
اما برخی دیگه دوست دارن به دیگران در کارشون کمک کنن به این جور کارا خدماتی می گن. برخی هم دوست دارن یه چیزی از کسی بخرن و به کس دیگه ای بفروشن. تو از بچگی دوست داشتی چه کاره بشی؟
برای اینکه متوجه بشی چه فرقی بین کارهای تولیدی و خدماتی و بازرگانی است یه مثال می زنم. اگه تو دوست داشته باشی هواپیما بسازی پس تولید کننده ای.
اما اگه دوست داری خلبان بشی یا تعمیرکار هواپیما یه کارخدماتی می کنی و اگه مایلی تو کار خریدوفروش هواپیما بری و از خارج بخری و در داخل بفروشی یه کار تجاری انجام بدی پس تاجری. اگه یه خونه بسازی سازنده و تولید کننده ای.
اگه بنگاه املاک داری یه کار خدماتی داری، اما اگه تو کار خریدوفروش زمین و ملکی یه تاجری و بازرگان املاک و مستغلاتی.
هر کدوم از این کارها لم خاص خودشو داره.
هر کدوم از این کارها هم پول داره. این جوری نیس که بخوای کار تجاری بکنی ثروتمند بشی و اگه کار خدماتی بکنی پول کمتری به دست بیاری. پیر امید یار نخستین سایت فروشگاه مجازی دنیا رو راه انداخت.
کارش فروش وسایل و لوازم دست دوم بود. اون تو خریدوفروش این وسایل میلیاردر شد.
پس می تونی برای کسب و کارت این کارها رو بکنی:
کارهای تولیدی
کارهای خدماتی
کارهای تجاری.
ادامه دارد. . .
کارشناس فروش