شیرینی فروشی بزرگی بود و با اینکه یک ماه از افتتاحیه اش می گذشت از شیرینی فروشی های دیگه محله شلوغ تر بود. آقا ارسلان همسایه طبقه بالایی هفته گذشته به من سفارش کرد که اگر شیرینی می خوایم حتما از قنادی بهار خرید کنیم.
عصر پنج شنبه شیرینی فروشی شلوغ بود. به محض ورود جوانی خوش تیپ و خوش بیان به سمت ما آمد و با مهربانی گفت: هر دستوری دارید ما در خدمت شما هستم و بعد مانند خدمتکاران ژاپنی کمرش را در مقابل من به احترام خم کرد. از ادب این جوان خیلی خوشم آمد. با اشاره دست ما را به سمت دیگری از شیرینی فروشی راهنمایی می کرد که شیرین ها مختلفی برای تست گذاشته بودند. با لبخند به ما تعارف کرد که از هر کدام که مایل هستیم تست کنیم. کنار هر کدام از شیرینی ها یک برگه تایپ شده رنگی بود که اسم شیرینی و مواد و میزان کالری و میزان قند و چربی و از این جور چیزها نوشته بود.
برای نخستین بار در ایران با چنین صحنه ای مواجه شده بودم. تو دلم گفتم: بی خود نبود آقا ارسلان به ما سفارش این قنادی رو داده بود. در همین فکرها بودم که خانمی با لباس سفید و تمیز و روسری بنفش به سمت ما آمد، سینی کوچکی از شیرینی را به سمت من تعارف کرد و گفت: این شرینی پیشنهادی ما برای عصرانه شماست. میزان چربی و قند کاملا کنترل شده است.
با علامت سر تشکر کرد و گفتم: آفرین چه کار خوبی که شما میزان کالری و قند و چربی رو تو یه برگه جداگانه نوشتید. لبخندی زیبایی زد و گفت: آقای حمیدیان مدیر قنادی فارغ التحصیل صنایع غذایی از هلند هستند. برای ایشان سلامتی مردم بسیار مهم است.
شیرینی کوچکی را که برای تست در دهانم گذاشتم بودم طعم و عطرش حال خوبی به من دست داد. چند نوع شیرینی انتخاب کردم. در کمتر از چند دقیقه یک بسته بندی متفاوت قرمز رنگ که تا حالا در هیچ قنادی ندیده بودم در دستم بود انگار شیرینی را کادوپیچ کرده بودند. دم در صندوق مردی بلندقامت و با پیراهن سفید ایستاده بود. جعبه شیرینی را برای فاکتور خدمت ایشان دادم. بلافاصله وزن کرد و یک فاکتور به من داد که علاوه برنوع شیرینی و وزن خالص، قیمت و میزان کالری و زمان مناسب مصرف روش نوشته شده بود.
در قسمت بالای فاکتور وزن جعبه شیرینی از کل وزن کم شده بود. برای من خیلی جالب بود که چرا قنادی ها کاغذ را به قیمت شیرینی می فروشند. همیشه به این شیوه از کاسبی اعتراض داشتم و خدا روشکر در یک قنادی مدرن که همه چیز عالی بود هزینه جعبه با کسر وزن آن جداگانه محاسبه شده بود.
فاکتور رو پرداخت کردم و در حال خارج شدن بودم که آقا ارسلان را دم در دیدم: پس از سلام و احوالپرسی با شوق و ذوق گفت: کار خوبی کردی که از اینجا شیرینی خریدی، کارت اشتراک گرفتی؟ با تعجب گفتم: کارت اشتراک؟! گفتم: آها یه چیزی اون خانمه گفته بود، اما من متوجه منظورش نشدم گفتم، نمی خوام: با خنده گفت: بیا یه کارت اشتراک هم بگیر تا هر وقت لازم دونستی از طریق سایت آنلاین سفارش بدی و بلافاصله دم منزل تحویل بگیری.
گفتم: یعنی شیرینی فروش هم سرویس رایگان گذاشته؟ لبخندی زد و گفت: این شیرینی فروشی با همه تفاوت داره هم در سلامت هم در پاکیزگی و نظافت و هم در رعایت حقوق مشتری و قیمت و کیفیت. گفتم: آقا ارسلان من اگه نیم کیلو شیرنی بخوام براشون می صرفه با یه پیک رایگان بیارن دم خونه. آقا ارسلان عینک رو از روی چشماش برداشت و گفت: در دنیای امروز کسب و کار رقابتی است و هر کس مزیت رقابتی داشته باشه برنده است. شاید وقتی دو دو تا کنیم قابل صرفه نباشه، اما برای اینکه بتونه رضایت مشتری رو بگیره این کار رو می کنه و هزینه اش از طریق تعداد بیشتر مشتریان جبران می شه.
در حالی که از قنادی بهار خارج می شدم به کسب و کار در عصر جدید فکر می کردم که تنها کسانی موفق هستند که آداب کسب و کار رو به صورت حرفه ای بلد باشند.
کارشناس فروش