آقا جلال رو تو محله ما همه می شناسند. آدم خونگرم و صمیمی است. سوپرمارکت آقا جلال سوپرمارکت بزرگی نیست اما همیشه پر از مشتری است. هر بار که می ریم تو مغازه می بینیم چند نفر تو نوبت اند تا چیزی خرید کنند.
همیشه برای پسرم این سوال بود که بابا چرا مغازه آقا جلال این همه شلوغه. در صورتی که آقای رفعتی مغازه اش خیلی بزرگ تره و جنسای بیشتری داره، اما مشتری اش خیلی کمه. پسرم تو عالم بچگی متوجه این موضوع شد و به دنبال جواب سوال بود. یک روز گفتم امیر جان اگه دوست داری جواب سوالتو بدونی بیا با هم بریم مغازه آقا جلال تا بهتر متوجه بشی که علت موفقیت و مشتری زیاد داشتن اون چیه.
فاصله خونه ما تا دم سوپر مارکت آقا جلال سیصد متر بیشتر نبود. پیاده رفتیم و طبق معمول چند تا مشتری تو مغازه بودند.
آقا جلال تا منو دید سلام بلندی کرد و از پشت همون دخل دستی تکون داد و گفت: عید شما مبارک آقای امیری. گفتم عید؟ یادم نبود. گفت آره دیگه امروز تولد آقا امام رضا(ع) است. گفتم: آها بله مبارک شما هم باشه. سریع رفت طرف یخچال و یک بستنی چوبی برداشت و اومد طرف پسرم و گفت: عید تو هم امیرجان مبارک این شیرینی من به تو. بعد رو کرد به من و گفت: خوب بفرمایید من در خدمتم.
گفتم: آقا جلال این لیست خرید ماست. دستش رو دراز کرد و گرفت. نگاهی سریع به لیست کرد و گفت: شامپو کلییر ضد شوره؟! به قفسه ها نگاهی کرد و گفت: تو قفسه نیست. بقیه همه چی رو دارم. اگه عجله نداری بگم از مغازه داداشم براتون بیارن. گفتم اشکالی نداره پس این لیست رو برای من آماده کن میام تا نیم ساعت دیگه می برم. گفت: به روی چشم.
تا برم نانوایی و دو تا نون بگیرم و برگردم یه کمی دیر شده بود. شاگردش جنسا رو با یک فاکتور کامپیوتری با شرح کالا و قیمت و تخفیفات به دم خونه برده بودند. تا رسیدم مغازه گفت بچه ها جنسا رو بردن منزل. گفتم آقا جلال شما فردا جمعه ساعت چند مغازه تونو باز می کنید؟ آقا جلال دستی به ابروهای پر پشتش کشید و گفت: ما از 6 صبح در خدمتیم. از در که داشتیم می اومدیم بیرون پسرم صدام کرد و گفت: بابا بابا اینجا نوشته همیشه تخفیف یعنی چی؟ گفتم؟ آقا جلال همه جنسا رو از 10تا 20درصد تخفیف می ده و اگر بیش از 100هزار تومن خرید کنی 10درصد به کل خرید تخفیف می ده. پسرم نگاهی به من کرد و گفت: خیلی جالبه یعنی الان اگه من کارتون باب اسفنجی هم بخرم تخفیف می ده. گفتم ای ناقلا پس این همه سوال کردی که می خواستی باب اسفنجی بخری. خندید و گفت: الان بر می گردم.
تو راه به پسرم گفتم حالا می دونی چرا مشتری آقا جلال تو محله از همه بیشتره؟ پسرم نگاهی به من کرد و گفت یه چیزایی دستگیرم شد. گفتم پس بذار برات بشمارم: اول: اینکه آقا جلال همه روزه مغازه اش بازه حتی جمعه اونم تا دیر وقت، دوم: همه جنساش تخفیف داره، سوم: هر ماه قرعه کشی می کنه و به سه نفر جایزه می ده، چهارم: سرویس رایگان داره، پنجم: زبان مشتری رو می فهمه و با هر کس با همون ادبیات حرف می زنه، ششم: برای هر خریدی فاکتور می ده، هفتم: اگه جنسی خودش نداشته باشه سریع براش جور می کنه، هشتم: اخلاق و ادب داره. این از همه مهم تره چون مردم می تونند این جنسا رو با تخفیف از هر مغازه ای بخرند، اما مردم ادب، اخلاق، احترام، راستگویی، مهربانی و صمیمیت می خرند و آقا جلال همه اینها رو داره.
یادته چند شب پیش می خواستی پاک کن بخری و هوا تاریک بود آقا جلال تو رو تا سر کوچه رسوند و اون قدر وایستاد تا وارد حیاط بشی. پسرم گفت: آره بابا یادمه آقا جلال مرد خیلی مهربونی است. گفتم: این راز یک فروشنده موفق است.
کارشناس فروش