فعالیت در حوزه برندینگ بسیار سخت و پیچیده است. برندینگ حوزه ای کاملا متنوع و جامع محسوب می شود بنابراین تعجبی ندارد که بسیاری از مردم در برداشت خود از برندینگ و نحوه فعالیت در این زمینه دچار اشتباه می شوند.
بسیاری از کارزارهای تبلیغاتی دیجیتال هنگامی که به شکل مناسبی فعالیت های خود را در زمینه برندینگ یکپارچه سازی نمی کنند با مشکلات بسیاری مواجه شده و اغلب با شکست مواجه می شوند. در ادامه این مطلب به هفت برداشت نادرست از مبحث برندینگ که در اغلب اوقات بازاریاب های دیجیتال را دچار مشکل می کند، اشاره خواهیم کرد.
1- لوگو کافی است
برندهای بزرگ امروزه کاملا در لوگوهای شان حل شده و تعداد اندکی از مردم میان این برندها و لوگوی آنها تفاوت قائل می شوند. این به معنای آن است که به منظور درگیر کردن مشتریان در حوزه برندینگ این فرآیند باید کاملا برنامه ریزی شده و منظم باشد.
رساندن پیام به مخاطبان، محافظت از ارزش های برند، ایجاد تمایز نسبت به سایر برندهای مشابه، شخصیت و اخلاق سازمانی بخشی از عناصری هستند که شما باید در فرآیند برندینگ به صورت کامل و جامع به آن عمل کنید و به مرحله اجرا درآورید. مصرف کنندگان تنها زمانی قادر به ورود به فرآیند برندینگ هستند که بتوانند این عناصر را شناسایی کنند.
2- شبکه های اجتماعی بهترین ابزار برای وارد کردن مخاطبان به پروسه برندینگ است
برخی افراد ورود مخاطبان به فرآیند برندینگ را با ارتباط مستقیم مشتری و شرکت تجاری اشتباه می گیرند. با این وجود این تنها جزء اصلی ارتباط با مشتریان از طریق وارد ساختن آنان در برندینگ است. تمرکز روی چنین مرز باریکی در نهایت می تواند منجر به شکست کامل یک پویش تبلیغاتی شود.
شبکه های اجتماعی یکی از مهم ترین کانال های ارتباطی با مخاطبان است. تحقیقات و مطالعات صورت گرفته حاکی از آن است که برقراری ارتباط از طریق کانال های مختلف ارتباطی یکی از مهم ترین بخش های درگیر کردن مخاطبان در پروسه برندینگ محسوب شده و بسیاری از شرکت های تجاری از این روش برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده خود از آن استفاده می کنند.
3- حضوری احساسی و خاطره انگیز
این روزها جلب توجه دیگران در بازارهای جهانی باتوجه به تعدد رسانه ها و ابزارهای ارتباطی بسیار دشوار به نظر می رسد. رقابت شدید برندها و شرکت های تجاری در جهان دیگر تنها به ارائه یک کدپستی از سوی آنها محدود نمی شود. این مسائل درنهایت می تواند بازاریاب ها و مدیران شرکت های تجاری را متقاعد کند که برای حضور جدی و پررنگ در بازار باید اقدامات پرهزینه و پر سروصدا انجام دهند.
در بیشتر موارد، پویش های موفق در زمینه بازاریابی دیجیتال به نوعی نقطه مقابل ایده مطرح شده در رابطه با برندینگ هستند چراکه این پویش ها اتکای بسیار زیادی به جلب توجه داشته و دقت بسیاری در فرآیند اختصاص بودجه به این پررژه ها صورت می گیرد.
بازاریاب هایی که مسئولیت این کارزارهای تبلیغاتی دیجیتال را برعهده دارند معمولا نیازها و خواسته های مشتریان را بالاتر از خواسته ها و اهداف خود و شرکت متبوع شان در نظر می گیرند. این در حالی است که استفاده از دیگر متُدها نظیر صرف بودجه های کلان و اقدامات پر سروصدا در نهایت ممکن است اهداف بازاریاب ها را در معرض خطر قرار دهد چرا که در این شیوه تمامی منابع در اختیار برند و جلب توجه دیگران نسبت به آن قرار گرفته و اساسا توجهی به نیازها و خواست های مشتریان نخواهد شد. این موضوع در نهایت می تواند منجر به شکست پویش تبلیغاتی دیجیتال شود. ادامه دارد....