وارن بافت با ثروت تخمینی 62میلیارد دلار، یکی از مردان ثروتمند در سراسر جهان است. او سرمایه گذاری را در 1962 و با خرید سهام 7/50 دلاری شرکت برکشایر هاتاوی آغاز کرد. وارن بافت 86 ساله، اکنون رئیس و مدیرعامل برکشایری است که هر سهم درجه اولش 119 هزار دلار ارزش دارد. برخی از اسرار وارن بافت که می تواند برای شما هم کارساز باشد به قرار زیر است:
1- سودتان را دوباره سرمایه گذاری کنید
وقتی برای نخستین بار در بازار سهام سود به دست می آورید، وسوسه می شوید خرجش کنید. این کار را نکنید. در عوض مجددا آن را سرمایه گذاری کنید. وارن بافت خیلی زود این درس را فراگرفت. او در دوره دبیرستان با دوستش یک دستگاه پینبال خرید و آن را در یک سلمانی کار گذاشت. سپس با سود حاصل از آن دستگاه های بیشتری خریدند تا تعدادشان به هشت دستگاه رسید. وقتی دستگاه ها را فروختند، وارن بافت از عایداتش برای خرید سهام و تجارت کوچک دیگری استفاده کرد. او در 26 سالگی سرمایه ای به مبلغ 174 هزار دلار _ به ارزش 4/1 میلیون دلار امروز_ به هم زده بود. حتی مبالغ اندک هم می توانند به ثروت های کلان تبدیل شوند.
2- اراده کنید که متفاوت باشید
تصمیمات خود را بر آنچه دیگران می گویند یا انجام می دهند بنا نکنید. در 1956، هنگامی که وارن بافت مدیریت 100 هزار دلار پولی را که از چند سرمایه گذار جمع کرده بود آغاز کرد، عجیب و غریب توصیفش می کردند. او نه در وال استریت، بلکه در اوماها کار می کرد و به شرکایش نگفته بود پول های شان را کجا می برد. همه پیش بینی می کردند که شکست خواهد خورد، اما 14 سال بعد که از شرکت خارج شد، ارزش دم و دستگاهش به 100میلیون دلار رسیده بود. برای اینکه بالاتر از متوسط باشید «لازم است خود را با استانداردهای خودتان محک بزنید نه استانداردهای دیگران.»
3- انگشت به دهان ننشینید
از همان ابتدا همه اطلاعات لازم برای تصمیم گیری را جمع کنید. از دوست یا خویشاوندی بخواهید اطمینان یابد که به ضرب الاجل ها پایبندید. وارن بافت بابت تصمیم گیری و عملی کردن تصمیمات در زمان مقتضی به خود می بالد. او بیهوده نشستن و فکر کردن را «انگشت به دهان بودن» می نامد.
4- قبل از شروع معامله را مزه مزه کنید
همیشه قبل از شروع بیشترین چانه های تان را بزنید. وارن بافت این درس را به سختی و در بچگی فرا گرفت؛ هنگامی که پدربزرگش، او و یکی از دوستانش را استخدام کرد تا بعد از کولاک، مغازه خواربار فروشی خانوادگی شان را زیر و رو کنند. پسرها پنج ساعت صرف بیل زدن کردند و پدربزرگ به دوتای شان روی هم کمتر از 90 سنت پرداخت. همواره جزییات یک معامله را از قبل مشخص کنید حتی معامله با دوستان و خویشاوندان.
5- حواس تان به مخارج کوچک باشد
وارن بافت سرمایه گذاری هایش را توسط مدیرانی انجام می دهد که نسبت به کوچک ترین هزینه ها وسواس دارند. او زمانی شرکتی را خرید که صاحب آن دستمال توالت های 500 تایی را می شمرد تا سرش کلاه نرود. او یک بار دوستی را برای اینکه فقط طرف رو به خیابان ساختمان دفترش را نقاشی کرده بود، تحسین کرد.
6- وام گرفتن را محدود کنید
با حساب کردن روی کارت های اعتباری و وام ها پولدار نمی شوید. وارن بافت هرگز وام قابل توجهی نگرفت. او نامه های زیادی از افرادی دریافت کرده است که گمان می کردند وام های شان قابل مدیریت است اما در بدهی های سنگین غرق شدند. نصیحت او این است که با صاحبان اعتبار برای آنچه می توانید بپردازید مذاکره کنید.
7- سمج باشید
شما می توانید با سرسختی و ابتکار از رقیبان موفق تر نیز پیشی بگیرید. وارن بافت در 1983 یک تولیدی مبلمان را در نبراسکا خرید، چون از روشی که موسس آن رز بلومکین با آن کار می کرد خوشش آمده بود؛ یک مهاجر روس که مغازه کوچکی را به بزرگ ترین فروشگاه مبلمان شمال آمریکا تبدیل کرده بود.
8- وقت رفتن را بدانید
زمانی که وارن بافت نوجوان بود به مسابقات اتومبیل رانی رفت و روی مسابقه ای شرط بست و باخت. برای برگرداندن پولش روی مسابقه دیگری شرط بست. او دوباره باخت؛ در حالی که تقریبا چیزی برایش باقی نمانده بود. وارن بافت دیگر هرگز این اشتباه را تکرار نکرد. بدانید کی بایدکنار بکشید و اجازه ندهید نگرانی شما را به دردسر دوباره بیندازد.
9- خطرات را ارزیابی کنید
در 1995، کارفرمای پسر وارن بافت، به دستکاری قیمت ها متهم شد. وارن بافت پسرش را نصیحت کرد که بهترین و بدترین سناریوی ممکن را درصورت ماندن در آن شرکت در نظر بگیرد. پسرش به سرعت دریافت که خطرات ماندن خیلی بیشتر از منافع بالقوه آن است و روز بعد آنجا را ترک کرد. «بعدش چه می شود؟» به شما کمک می کند هنگام تصمیم گیری های دشوار همه عواقب را در نظر گرفته و بهترین انتخاب را داشته باشید.
10- معنی واقعی موفقیت را بدانید
وارن بافت موفقیت را با دلار نمی سنجد. او در 2006 متعهد شد که تقریبا تمام ثروت خود را به سازمان های خیریه و اول از همه به بنیاد بیل و ملینا گیتس ببخشد. «افرادی را می شناسم که یک عالم پول دارند و مهمانی های مفصل شام راه می اندازند و سردر بیمارستان ها به نام آنها می شود.
اما حقیقت این است که هیچ کس در این دنیا دوست شان ندارد. وقتی به سن و سال من برسید، موفقیت خود در زندگی را با تعداد آدم هایی می سنجید که می خواهید دوستتان داشته باشند و عملا دوست تان دارند. این آخرین محک است تا بفهمید عمرتان را چطور سپری کرده اید.»