سنجش نخستین گامی است که به کنترل و سرانجام به بهبود فرآیند بازاریابی منتهی میشود. هر شرکتی که سعی در اتخاذ تلاشهای بازاریابی برای مرحلههای بعد دارد، باید به این مرحله دقت کند. هنگامی که طرح برنامههای سنجش را میریزید، با تصمیم درباره چگونگی جمعآوری مداوم اطلاعات آغاز کنید. یک برنامه خوب برای آغاز با آن، سنجش اثربخشی برمبنای ماهانه و سالانه و... است.
قبل از اینکه سنجش را آغاز کنید، نیاز است از مسائل زیر مطمئن شوید.
1- اهداف بازاریابی: اگر شما چندین هدف دارید، میتوانید آنها را اولویتبندی کنید (اهداف شما باید با اهداف تیم مدیریتتان مطابقت داشته باشد و اگر ندارد، اکنون زمان مطابقت است).
2- شاخصهای عملکرد اصلی: شما باید اثربخشی محتوای بازاریابی تان را ارزیابی کنید.
3- برنامهای برای جمعآوری این اطلاعات عملکردی داشته باشید.
4- تعیین کنید چه کسی مسئول جمعآوری و گزارش دهی این اطلاعات است.
فرآیندهای سنجش زیادی در حال حاضر در سراسر دنیا وجود دارد و پیگیری بسیاری از آنها زمانبر است و نیاز به تحلیل و گزارشدهی درباره عملکرد دارد. اما در سالهای اخیر چگونگی اجرای صحیح این چرخه و بهینهسازی آن بر مبناهای مختلف به درستی تعریف شده است. نیاز است لیست معیارها بهصورت هر سه ماه یکبار یا سالی دوبار یا سالانه برای بهدست آوردن اطلاعات ارزیابی شود. همچنین بازنگری معیارها برمبنای هر سه ماه یکبار شرکت را قادر میسازد اهداف و ماموریتهای خود را با برنامه جاریاش منطبق کند.
امیر صالحی، کارشناس بازاریابی درباره سنجش اثربخشی استراتژیهای بازاریابی به «فرصت امروز» میگوید: همیشه برای سنجش اثربخشی برنامههای بازاریابی باید کنترل انجام شود، یعنی پس از اجرای هر قسمت از برنامه باید کنترل کنیم، ببینیم چه میزان در اجرای برنامه موفق بودهایم، نقاط ضعفمان چیست و چگونه میتوانیم آن را اصلاح کنیم یا حتی برنامه را تغییر دهیم. جالب است که اگر این کنترل، برنامه به برنامه انجام نشود وقتی در نهایت برنامه بازاریابی یک ساله خود را مرور میکنید، چیزی که در آن لحظه متوجهاش خواهید شد این است که شما شکست خوردهاید! وارن بافت از بزرگترین سرمایهگذاران آمریکایی جملهای معروف دارد که میگوید: «اگر مشغول بازی هستی و هنوز بعد از 20 دقیقه نمیدانی چه کسی برنده است، بدان که بازنده خود تویی!»
این کارشناس اضافه میکند: اجرای یک برنامه استراتژیک بازاریابی از تدوین آن سختتر است، ولی باز متاسفانه اکثر شرکتها فقط به تدوین استراتژی میپردازند و فکر میکنند کار تمام شده است. جالب این است که وقتی چند سال بگذرد و ببینند آن برنامه جواب قابل قبولی به آنها نداده است، دوباره برنامهای دیگر را فقط تدوین میکنند و فراموش میکنند که به مرحله اجرا درآوردن از عناصر مهم یک برنامه موثر به حساب میآید.