در شماره پیشین مروری داشتیم بر خلاصه ای از آموزه های تبلیغاتی سریال مد من در فصل سوم. در این نوشته نیز بخش نهایی این خلاصه نویسی را خدمت شما گرامیان تقدیم خواهم کرد. امید اینکه مطالب ارائه شده در این زمینه مورد توجه علاقه مندان و دست اندرکاران در رشته تبلیغات قرار گیرد.
پنجم- تبلیغات محل درآمد ما است
در قسمت هفتم از فصل سوم سریال مد من که Seven Twenty Three نام دارد، آقای کنراد هیلتون (Conrad Hilton) هتلدار معروف و صاحب هتل های زنجیره ای هیلتون که به تازگی با آقای دان دریپر آشنا شده است، از آقای دان دریپر درخواست می کند تا نظرش را راجع به کمپین جاری هتل هیلتون ارائه کند، اما دان دریپر با آنکه می داند فرد مهمی در کسب و کار مقابلش نشسته است درخواست کنراد هیلتون را رد و پس از اصرار مجدد او نکات مختصری را در زمینه کمپین تبلیغاتی مدنظر بیان می کند؛ مسئله مهمی که مرز مشتری مداری تا از دست رفتن فرصت های کسب درآمد را برای ما تبلیغاتچی ها مشخص می کند.
ششم- پایه های محکم حقوقی در کار
در همین قسمت از سریال می بینیم زمانی که آقای هیلتون ترغیب می شود که به جهت حضور شخص برجسته ای چون دان دریپر کل پروژه های تبلیغاتی اش را به شرکت استرلینگ-کوپر بسپارد با یک مسئله مواجه می شود و آن مسئله عدم قرارداد آقای دان دریپر با شرکت استرلینگ-کوپر است؛ مسئله ای که در نهایت با اعمال قدرت از سوی آقای کوپر حل و دان دریپر مجبور به عقد قرارداد با شرکت متبوعش می شود، اما نکته مهمی که در این زمینه باید شرکت های تبلیغاتی درنظر بگیرند آن است که گاهی بخشی یا تمام یک کار تبلیغاتی مشتری را به همکاران فریلنس می سپارند بدون داشتن یک قرارداد مختصر. همین مسئله باعث به وجود آمدن چالش هایی در زمینه مسائل مالی یا زمانبندی پروژه می شود.
هفتم-حفظ حقوق کارمندان یا قرارداد
در قسمت نهم سریال مد من در فصل سوم، اتفاق عجیبی رخ می دهد. لی گارنر جونیور فرزند مدیرکارخانه شرکت لاکی استرایک که قرارداد قابل توجهی با شرکت استرلینگ-کوپر دارد، به خاطر یک مسئله شخصی، از سالواتور رومانو، مدیر هنری شرکت رنجیده خاطر شده است و به همین خاطر از یکی از پرسنل شرکت می خواهد تا همکاری او را در پروژه سیگار لاکی استرایک به حالت تعلیق درآورد و زمانی که این اتفاق نمی افتد او به حالت قهر جلسه را ترک می کند.
آقای راجر استرلینگ که تجارت 25 میلیون دلاری را در معرض خطر می بیند سالواتور رومانو را کلا از شرکت اخراج می کند. سوال اینجاست که آیا ما باید به همه درخواست های مشتری مهم تن بدهیم؟ یا اینکه برای حفظ و قوام شرکت از کارمندان سازمان خود حمایت کنیم؟
هشتم-ماه من
نکته جالبی در همان قسمت نهم سریال رخ می دهد و اینکه هرچند کنراد هیلتون، مدیر متمول شرکت هتل هیلتون از طرح های خلاقانه آقای دان دریپر در جلسه دفاعیه و در مقابل حضار دفاع می کند، اما زمانی که در خلوت با مدیرخلاقه شرکت استرلینگ-کوپر صحبت می کند او را به خاطر اینکه رویاهایش را در طرح ها منعکس نکرده است سخت مورد مواخذه قرار می دهد و می گوید: «زمانی که گفتم ماه را می خواهم انتظار دارم که ماه در طرح ها وجود داشته باشد» و با ناراحتی استرلینگ-کوپر را ترک می کند. این سکانس از سریال شاید ما را به فکر فرو ببرد که ما در کار چقدر پیشنهادات و درخواست های مشتریان را جدی می گیریم و چقدر آنها را غیرعملی و رویایی می دانیم.
نهم- مراسم 40 سالگی و فروش شرکت
در قسمت دهم از فصل سوم سریال مدمن با نام The Color Blue به مناسبت چهلمین سالگرد تاسیس شرکت، جشنی تدارک دیده می شود که در آن از پرسنل شرکت به ویژه دان دریپر تقدیر می شود و در آن افراد مختلفی از ذی نفعان شرکت حضور دارند.
شاید یادآوری این نکته خالی از لطف نباشد که برپایی چنین مراسم هایی هم در برجسته شدن یک مجموعه نقش دارد و هم فضای حاکم در آن مجالی به مدیران شرکت می دهد تا با استفاده از آن بتوانند مشتریان بالقوه ای را که در چنین مراسم هایی حضور دارند، مجاب به همکاری باشرکت کنند، اما همزمان با این رخداد و افزایش سود چشمگیر شرکت که به کمک آقای لین پرایس حاصل شده است مدیران لندنی شرکت طمع فروش یک جای آن را به شرکت معظم مک کن دارند، ولی در نهایت در قسمت سیزدهم سریال می بینیم که اتحاد جدید که میان آقایان پرایس، کوپر، استرلینگ و دان دریپر شکل می گیرد مانع از آن می شود که مک کن با خرید شرکت استرلینگ-کوپر این ستاره های بزرگ تبلیغات را به دام بیندازد و آنها به کمک هم و با جمع آوری امکانات و هم افزایی یک شرکت جدید تاسیس و به آن نقل مکان می کنند.
ارتباط با نویسنده: alijah. ir
مشاور تبلیغات و برندسازی