شبکههای اجتماعی دیجیتال (از فیس بوک و توییتر و اینستاگرام تا گروههای وایبری وگروههای ایمیلی نرمافزارهای چت و مسنجر) طی سالهای اخیر، چنان به سرعت وارد زندگی ما در ایران شدند که فرصتی برای فکر کردن در مورد آنها و تحلیل دقیقشان پیدا نکردیم. از طرفی فرهنگ اجتماعی ما، نسبت به ورود و نفوذ این شبکهها مقاومت جدی داشت و این باعث شد که حرف زدن و نوشتن از آنها هم تا مدتها، مطلوب و مقبول نباشد. خوب یادم هست که همین چند سال قبل، دوستانم که مسئولیتهایی را بر عهده داشتند، فهرست تماسهای وایبر گوشی خودشان را به من نشان میدادند و با هیجان میگفتند: محمدرضا ببین! فلانی هم وایبر داره! معلومه که دیگه اشکال نداره وایبر داشته باشیم! اگه کسی گفت چرا وایبر داری، میگیم فلانی هم داره! وقتی در مورد یک پدیده صحبت نمیکنیم، آن پدیده از بین نمیرود. حتی جلوی ترویج آن هم گرفته نمیشود.
اتفاقاً جذابیت آن پدیده بیشتر میشود و تنها خطری که به وجود میآید این است که مدیریت آن و همینطور امکان توسعه فرهنگ صحیح آن از ما گرفته و حاصل این میشود که امروز، در عین اینکه ضرورت تکنولوژیهای جدید و ابزارهایی که بر بستر آنها شکل گرفتهاند، پذیرفته شده است و انکار اهمیت آنها، نوعی تحجر و تعصب محسوب میشود، حضورشان هم چندان اثربخش نبوده و مشکلات جدیدی را به مشکلات سابقمان افزوده است.
فرهنگی که تا همین چند سال پیش، اوج درک مدیریتیاش از شبکهسازی این بود که در جلسات کاری با خودتان کارت ویزیت داشته باشید و به هر کسی به هر بهانهای کارت ویزیت خودتان را بدهید تا شبکه شکل بگیرد، ناگهان با شبکههای مجازی مواجه شد که فرصت – و تهدید – به اشتراک گذاشتن گسترده و نسبتاً رایگان اطلاعات را با حجم وسیعی از مخاطبان فراهم میکرد. بعد از اینکه در عصر سنتورها، از ازدواج انسان و ابزارش نوشتم و تولد گونه جدیدی از جانداران را روی این کره خاکی شرح دادم، به نظرم رسیدکه این موضوع آنقدر دغدغه ما شده است که بتوان وقت و فرصت بیشتری را به آن اختصاص داد. البته منظورم دغدغه عمومی جامعه نیست بلکه دغدغه دوستانی است که به اینجا سر میزنند و وقت ارزشمندشان را برای گوش دادن به حرفهای من و نظرات سایر دوستانشان صرف میکنند.
واقعیت این است که بحثهایی که له و علیه شبکههای اجتماعی در ایران میشود عموماً سطحی، پوچ و شرمآور است. نه میتوان مانند برخی از مردممان، حضور در شبکههای اجتماعی را معیار قطعی مدرن بودن و بهروز بودن دانست و نه میتوان مانند برخی دیگر، بزرگترین چالش این ابزارها را ارتباط پسر همسایه با دختر آن یکی همسایه قلمداد کرد. شبکههای اجتماعی – خواه آنها را مصداقی از بلایای غیرطبیعی بدانیم و خواه بزرگترین دستاورد بشر – به شکل اجتنابناپذیر و انکارناپذیری، هندسه تفکر و حتی جغرافیای فیزیکی دنیای ما را دگرگون کردهاند.
* کارشناس مدیریت