سالهاست که آمریکا ردههای اول رتبهبندی جهانی دانشگاهها را در اختیار دارد. توجه آمریکا به تحصیلات خیلی زود شکلی جهانی به خود گرفت و دانشجویان را از نقاط دیگر دنیا جلب کرد، تا جایی که این کشور به موفقترین سیستم دانشگاهی دنیا رسید و بیشترین سهم را از دانشجویانی که میخواستند در کشوری دیگر درس بخوانند، گرفت. بسیاری از کشورها حالا تلاش میکنند تعداد بیشتری از فارغالتحصیلان مدرسههایشان را به دانشگاه بفرستند. جذب دانشجویان کشورهای دیگر هم آنها را در رنکینگهای جهانی بالاتر میکشد و به محیط دانشگاهها چهرهای بینالمللی میدهد.
در سالهای اخیر با رشد هزینههای تحصیل در دانشگاهها، انتقادات زیادی به آموزش عالی وارد شد و بسیاری آن را بازاری دانستند که از فروش علم و مدرک درآمدزایی میکند؛ بازاری که از هدف اولیهاش دور شده و هر کس در رقابت با دیگران تلاش میکند افراد بیشتری را به بازار محلی خودش جذب کند. اما همه کشورها در جذب دانشجویان از نقاط دیگر دنیا به یک اندازه موفق نبودهاند. در این بازار جهانی هم هر کدام از بازیگران میخواهند سهم بیشتری داشته باشند.
آسیا مشتری بزرگ
تحرک دانشجویان بین کشورها حجم عظیمی پیدا کرده است. جمعیت دانشجویان بینالمللی از سال 2000 که 2.1 میلیون نفر بود تا سال 2011 تقریباً دو برابر شد و به 4.5 میلیون نفر و در 2014 به حدود 5 میلیون رسید. چین، هند و کره جنوبی از مشتریان اصلی بازار جهانی تحصیل هستند. یکی از هر شش دانشجوی بینالمللی در جهان چینی است و هر سه این کشورها روی هم بیش از یک چهارم دانشجویانی را که خارج از کشورهای خودشان درس میخوانند را تشکیل دادهاند. دانشجویان آسیایی در کل 53درصد از کل دانشجویان بینالمللی هستند و بخش بزرگی از مشتریان دانشگاه را شکل دادهاند.
بلیت ورود به طبقه متوسط
افزایش هجوم به دانشگاهها در قرن 19 از آمریکا شروع شد و در قرن بیستم در سراسر اروپا و آسیای شرقی رسید و حالا تقریباً تمام دنیا را در بر گرفته است، البته بهجز کشورهای جنوب صحرای آفریقا که هنوز به موج جهانی ادامه تحصیل نپیوستهاند. تعداد جوانانی که به دانشگاه میروند در دو دهه منتهی به سال 2012 ناگهان از 14درصد به 32درصد رسید. در این زمان تعداد کشورهایی که بیش از نیمی از جوانانشان به دانشگاه میرفتند از پنج کشور به 54 کشور رسید. اکونومیست گزارش کرده است که رشد تقاضا برای ورود به دانشگاه حتی از میزان رشد تقاضا برای خرید ماشین هم بیشتر است: «مردم تشنه آموختن شدهاند. این روزها مدرک لازمه پیدا کردن یک شغل خوب و بلیت راه یافتن به طبقه متوسط است.»
این نشریه مینویسد در جهان دو شیوه اصلی برای پاسخ به این تقاضا در پیش گرفته شده است. یکی شیوه اروپایی تأمین دولتی هزینهها برای موسسات آموزشی بهطور برابر، دوم شیوه آمریکایی بازاری که مخلوطی از سرمایهگذاری خصوصی و تأمین دولتی است سهم بیشتری را به موسسات برتر میدهد، همچنین دانشگاههای فقیرتر را در انتهای ردهبندی نگه میدارد.
در سالهای اخیر به نظر میرسد جهان به سمت شیوه آمریکایی حرکت میکند. دانشگاههای بیشتری در کشورهای مختلف شروع به دریافت شهریه از دانشجویان کردهاند. بودجه دولتی در بسیاری از کشورها معطوف به چند دانشگاه برتر شده و بقیه دانشگاهها باید با درآمد شهریه و درآمدهایی که از شیوههای دیگر به دست میآورند به کارشان ادامه دهند. دانشگاههای برتر میزبان بسیاری از دانشمندان بودهاند و تلاشهای آنها جهان را تغییر داده با این حال هزینههای تحصیل رو به افزایش است.
بدهیهایی برای گرفتن مدرک
کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی 1.6درصد از تولید ناخالص داخلی خود را در آموزش عالی صرف میکنند. این میزان در سال 2000 کمتر بود و 1.3درصد بود. اگر مدل آمریکایی باز هم توسعه پیدا کند، این مخارج باز هم بیشتر میشود. آمریکا 2.7درصد تولید ناخالص داخلی را صرف آموزش عالی میکند. با این حال آمریکا پاسخ مناسبی از این همه هزینه نگرفته است. در معیارهای جهانی ارزیابی سطح سواد و تحصیلات، آمریکاییها نمایش ضعیفی داشتهاند و رتبهشان آن طور که از رشد دانشگاهها انتظار میرفت نبوده است. با این حال در شاخه دیگری از معیارها، یعنی میزان تولید علم، در سال 2014 از 20 دانشگاه برتر جهان 19 تای آنها آمریکایی بودهاند. همین موضوع باعث شده بسیاری از آمریکاییها نسبت به کارآمدی هزینههایی که صرف آموزش عالی میشود تردید کنند: آیا این هزینهها ارزشش را دارد یا نفعش به غیرآمریکاییها رسیده؟ بسیاری از دانشجویان آمریکایی در دستیابی به موفقیتهای تحصیلی ناکام بودهاند و بهخاطر هزینههای تحصیل بدهیهای زیادی جا گذاشتهاند.
به دنبال چنین انتقاداتی بعضی دولتها درصدد برآمدهاند تا محصول و خروجی دانشگاهها را اندازهگیری کنند. بعضی از دانشگاههای آمریکایی همچنین رویهای را در پیش گرفتهاند؛ در آمریکای لاتین این آزمونهای اندازهگیری رواج پیدا کرده است. کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی هم اقداماتی در این باره انجام داده و این کار را در رشتههای مهندسی، بازار و اقتصاد شروع کرده است. آسیاییها هم مشتاق به این کار هستند چرا که تصور میکنند ارزیابی کیفیت دانشگاههایشان به جذب دانشجویان خارجی کمک خواهد کرد.
نگاهی به بازار جهانی
کشورهای مختلف در تسخیر بخشهایی از بازار تحصیلات عالی با هم متفاوت بودهاند. بعضی در این میان موفقتر عمل کرده و دانشجویان بیشتری را جذب خود کردهاند. سهم آمریکا از بازار در حال کاهش است اما هنوز این کشور بزرگترین بازار دانشجویان خارجی را دارد و 900هزار نفر مهمان دانشگاههای این کشور هستند. این میزان 40درصد از یک دهه قبل بیشتر است. کشور چین بیشترین دانشجوی خارجی را به آمریکا میفرستد، جمعیت دانشجویان هندی هم در این کشور بسیار بالاست.
کشورهای انگلیسی زبان دیگر هم از مقصدهای محبوب دانشجویان خارجی هستند. انگلستان یکی از بازارهای بزرگ دانشجویی است که بعد از آمریکا بیشترین جذب را دارد. استرالیا هم بعد از چند سال روند نزولی ورود دانشجویان خارجی، دوباره در جذب این دانشجویان موفق شده است و توانسته دانشجویان خارجیاش را در دهه گذشته دو برابر کند. کانادا هم قصد دارد دانشجویان بینالمللی را تا سال 2022 دوبرابر کند.
تقریباً یک چهارم دانشجویان بینالمللی در نهایت به انتخاب یکی از دانشگاههای قاره سبز رسیدهاند. در اروپا، تعداد دانشجویان خارجی از سال 2000 تا 2010 تقریباً 114درصد بیشتر شده است. در منطقه یورو هم تبادل دانشجو ناگهان رشد کرد و پروژه اراسموس که هر سال دانشجویان بینالمللی را با همکاری چند دانشگاه اروپایی میپذیرد، رشد زیادی کرده است.
در آسیا دانشجویان نقش مهمی در روشن نگه داشتن موتور تبادلات بینالمللی دانشگاهی دارند اما این کشورها خودشان در جذب دانشجویان قارههای دیگر کمتر موفق بودهاند. با این حال بسیاری از دانشجویان آسیایی در قاره خودشان از کشوری به کشور دیگر جابهجا میشوند تا در نقطه دیگری تحصیل کنند اما در همان منطقه بمانند. دانشجویان آسیایی که 53درصد از دانشجویان خارجی را تشکیل میدهند حالا تغییر روش دادهاند؛ 81درصد دانشجویان خارجی در ژاپن و 75درصد آنها در کره از کشورهای آسیایی دیگر میآیند. تغییرات سیاسی تأثیر زیادی روی این تحولات داشته. مثلاً در آسیا ASEAN یا اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا تصمیم گرفته دانشجویان بومی را تشویق کند در آسیا بمانند و کمتر به دانشگاههای غربی بروند و سیاستهایی هم برای تسهیل آن اعمال کرده.
آفریقا که کمی از قارههای دیگر در بازار جهانی تحصیل عقبتر است، بهزودی به یکی از بازارهای جدید تبدیل میشود. پیشبینی میشود تا سال 2050 رشد زیادی در جمعیت دانشجویان این قاره اتفاق میافتد و دانشجویان زیادی از این قاره خارج میشوند. بخشی از این جابهجاییها هم در داخل آفریقا خواهد بود. نیجریه یکی از کشورهای پیشروی آفریقایی در دستیابی به بخشهایی از بازار تحصیلات عالی است. برزیل، کلمبیا و مکزیک بزرگترین خاستگاههای دانشجویان خارجی در آمریکای لاتین هستند. در سال 2011 از هر کدام از این کشورها تقریباً 30 تا 35هزار دانشجو به بیرون از آمریکای لاتین سفر کردند تا تحصیلاتشان را تمام کنند.
تحصیلات رایگان برای برابری
در میان رقابت فشرده دانشگاههای جهان برای کسب سود از تحصیلات، بعضی از کشورها بهخصوص در اروپا تصمیم گرفتهاند راه دیگری را انتخاب کنند. اتریش، آلمان، دانمارک و فنلاند از کشورهایی هستند که تحصیلات دانشگاهی هنوز در آنها رایگان است. مسئولان آموزش عالی در این کشورها معتقدند تحصیلات بهعنوان مهمترین راه تحرک اجتماعی باید برای همه به یک اندازه فراهم باشد تا هرکس با هر میزان ثروت بتواند رشد کند و طبقه اجتماعی و اقتصادی خود را بهبود ببخشد. این سیاست، دانشجویان بسیاری را به این کشورها جذب کرده و آنها را به بازارهای دیگری تبدیل کرده است که سودشان را در جای دیگری میجویند. شهریه تنها راهی نیست که دانشگاهها میتوانند از آن درآمدزایی کنند.
بسیاری از دانشجویان خارجی در این دانشگاهها به مهاجران متخصصی تبدیل میشوند که بزرگترین صنایع و شرکتهای این کشورها را راهاندازی میکنند و عده زیادی را به کار میگیرند. علاوه بر این، دانشجویان خارجی هزینههای زندگی در این کشورها را میپردازند و با خود ارز به همراه میآورند. این کشورها هم طرفداران خود را دارند و مقصد بسیاری از نخبگان دنیا شدهاند که از قضا خانوادهای ثروتمند نداشتهاند.