این هفته با زوجی ساکن شهر Salt Lake و مؤسس Parachut دیدار و گفت وگو کردم. همچون من آن ها نیز فارغ التحصیل دانشگاه Brigham Young هستند. فیلیپ نیو (Philip Niu) بین سال های 2003 تا 2006 در لیگ فوتبال BYU بازی می کرد. او مانند من طرفدار پروپاقرص ورزش است، اما برخلاف من تقریباً دو متر قد دارد. ملیسا (Melissa) در تیم Washington State والیبال بازی می کرد و 1.80 متر قد دارد و به عنوان تحلیلگر و کارشناس ورزشی برای شبکه Fox Sports و همچنین به عنوان بازاریاب برای Seattle Seeahawks کار می کند. علاوه بر این او در حوزه عکاسی نیز تخصص دارد.
تمامی این نکات گفته شده در کسب و کار آن ها تأثیرگذار است. تجارت آن ها اولین بازار دسترسی در راستای تسهیل اشتراک گذاری وسائل خریده شده، ضمن کاهش هم زمان مصرف و تولید بیش از حد، با به حداکثر رساندن سودمندی وسایل قابل مصرف جهانی است.
تا به امروز ما متوجه اقتصاد مبتنی بر به اشتراک گذاری شده ایم؛ مانند Airbnb و همچنین بی شمار شرکت دیگر که امکان اجاره دادن وسایل و یا قرض گرفتن آن ها را برای افزایش استفاده ما از وسایل مان راحت تر کرده اند.
اما اقتصاد دسترسی فرای اقتصاد اشتراکی قرار دارد –ایده ای که متخصصان آن را پیشرفت عظیم بعدی دوران می دانند و سبب آسان تر شدن دستیابی ما به آنچه نیازمندیم می شود. در این دوره، دیگر به لیست اموال اجاره ای نیاز نیست و حفاظت بهتری برای حریم افراد درگیر در این طرح ارائه می شود. به عنوان یک ایده، اقتصاد دسترسی این قابلیت را دارد که نحوه تعامل صنایع و مصرف کنندگان را تکامل دهد و Parachut در نظر دارد در این زمینه پیشگام باشد.
این زوج مؤسس تصریح کردند که چندین سال طول کشید تا مؤسسه آن ها شکل گرفت. در اواخر دهه 30 زندگی شان، آن ها انگیزه داشتند برای افراد متولد بین سال های 1980 تا 2000 لذت استفاده از کالاها و تجربه مطلوب را در ابعاد کوچک و ساده تر از خانخ موردنیاز و دارایی هایی که نیازمند داشتن و نگهداری و ذخیرخ آن ها هستند، ایجاد کنند. در جایگاه یک خانواده، وقتی با سه دخترشان از یک املاک نیم هکتاری با حیاط و باغچه به مکانی کوچک تر برای آغاز اقدام بلندپروازانه شان نقل مکان کردند، به خوبی متوجه این نکته شده بودند. آن ها کماکان مانند سابق خوشحال هستند زیرا متوجه رشد قابلیت دسترسی و بازپس دادن تعداد فزاینده آنچه دوست دارند، شده اند.
مؤسسه آن دو، در این زمینه تنها نیست. آنگونه که متخصصین جیانا اکهارد (Gianna M. Eckhardt) و فلورا باردهی (Fleura Bardhi) در Harvard Business Review ذکر کردند، زمانی که مصرف کنندگان گزینه هایی از محصولات و انتخاب ها را پیش رو دارند، ممکن است یک روز خواهان سواری BMW و روز دیگر خواهان Toyota Prius باشند. علاوه بر این، مصرف کنندگان برای خلوت و تنهایی خود در برابر تعهدات الزام آور و برقراری ارتباط اجتماعی با صاحبان کالاهایی که آن ها را به اشتراک می گذارند، ارزش قائل هستند.
با دانستن این نکته، آن ها Parachut را در سال 2016 و در حوزه ای که به خوبی با آن آشنایی داشتند، راه اندازی کردند: حوزه دوربین و تکنولوژی عکاسی. آن ها این ایده خود را در مجله Resource و توسط گزارشگری که او را می شناختند، علنی کردند.
واکنش ها سریع و شگفت انگیز بودند. سایت Wired و TechCrunch به این موضوع پرداختند و بیش از 500نفر برای عضویت با کارت های اعتباری شان اقدام کردند. این ایده در کسب وکارها نیز انعکاس پیدا کرد. برای مثال، Salesforce. com سریعاً عضو برنامه Parachut شد و برای یک برنامه درخواست ثبت نام داد. این برنامه به آنها این امکان را می داد که به آخرین تجهیزات عکاسی مورد نیاز تیم خلاقیت کمپانی شان دسترسی پیوسته داشته باشند. عضویت در این طرح نیاز به خرید و ذخیره تجهیزات متنوع را برای تیم خلاقیت آن ها برطرف کرد.
اعضا حق عضویت را به طور ماهانه می پردازند. زمانی که نیازشان از وسیله ای خاص برآورده شد، آن را مجدد به Parachutمی فرستند و سراغ آیتم دیگری می روند.
این زوج باتوجه به واکنش های ابتدایی به اقدام شان، به مطالعه رفتار اعضای Parachut پرداختند تا بتوانند برمبنای آن برنامه ریزی کنند. آیا افراد از تجهیزات به خوبی نگهداری می کنند؟ آیا آن ها را به طور قابل اطمینانی باز می گردانند؟ خوشبختانه باوجود چند استثنا، پاسخ همگی این سوالات مثبت بود.
این اقدام واکنش هایی را نیز در Reddit به دنبال داشت. افراد شروع به نوشتن نکاتی کردند مانند این که «من از این اقدام خوشم می آید، اما ترجیح می دهم که برنامه شما مورد خاص X را نیز شامل شود.» ملیسا با سابقه روزنامه نگاری و بازاریابی خود به این نکات ورود، خود را به عنوان مدیر معرفی و از ایده ها استقبال می کرد. افراد نیز از این حرکت او استقبال و ایده های شان را ارائه می کردند.
امروز، دو سال بعد از راه اندازی، این شرکت در آستانه اوج گرفتن است. هم اکنون ایده اولیه آ ن ها در تکنولوژی و عکاسی به سمت دربرگیری سایر کالاها می رود.
برنامه نهایی Parachut جهان سالم تر، کاراتر و لذت بخش تری است که امکان استفاده مسئولانه از وسایل مطلوب را برای مصرف کنندگان فراهم می سازد. ممکن است بتوانیم از مصرف و تولید مازاد که در حال حاضر جامعه را به ستوه آورده است اجتناب کنیم. در بهترین حالت این ایده می تواند بسیاری از صنایع را مانند وسایل ورزشی، تجهیزات تمرینی، وسایل و کالاهای فصلی و حتی وسایل نقلیه -زیرا روزهای خرید یک وسیله و استفاده از آن تا همیشه به پایان رسیده است- دربرگیرد.
برای سایر کارآفرینان نکات متعددی از این مدل قابل استنباط است:
1. آیا ضروری ا ست که ما صاحب هر دارایی موردنیازمان باشیم؟
روشن است که پاسخ این سؤال منفی است و من معتقدم مدل Parachutمی تواند به ما کمک کند تا نگاه دقیق تری بیندازیم به ارزش زمانی پول در بازه زمانی ای که تجهیزات را نگهداری می کنیم و عدم کارایی تجهیزاتی که به روز نشده اند. من تصور می کنم که در چند سال آتی ارزیابی و سنجش مالکیت شخصی در برابر اجاره کردن، در مقایسه با اشتراک گذاری جالب تر خوهد شد.
2. مسئولانه ترین راه زیست محیطی برای پیشبرد کسب وکار چیست؟
مصرف کنندگان به طور روزافزونی به رفتار مسئولانه ما احترام می گذارند. افزون بر استفاده درست از بازیافت و مواد تجدیدپذیر، با استفاده بهینه تر از فضا و تجهیزات و وسایل مصرفی می توانیم به اقتصاد و جهان پیرامون کمک کنیم.
اقتصاد دسترسی ایده ای است که می توان آن را به طور کامل به سایت Restore ارتباط داد. در آن جا می توان وسایل پیشرفته مانند سرما درمانی و یا محفظه های پرفشار را تهیه کرد؛ وسایلی که تملک آن ها از طریق تهیه تجهیزات پزشکی بسیار گران و غیرقابل دسترس هستند. از آنجایی که ما کار می کنیم تا بتوانیم تجهیزات و درمان های قابل پرداخت و همگانی را ایجاد کنیم، درحال حرکت به سمت اقتصاد دسترسی هستیم و من با علاقه روند پیشرفت این موسسات را پیگیری می کنم.