در سه شماره قبل سه رمز موفقیت در کسب و کار یعنی عشق به کاری که داری انجام می دی، سختکوشی و آشنایی یا مبانی تکنولوژی را براتون توضیح دادم. در دو این شماره و شماره آینده به چهارمین اصل یعنی آشنایی با آداب کسب و کار می پردازم.
چهارم: آداب کسب و کار
کسب و کار آداب و ترتیبی داره. تو اگه می خوای وارد بازار بشی شاید بهتر باشه مثل قدیما یه دوره پادویی کنی، اما اگه برت امکان نداره می تونی این آداب رو یا بگیری. من به بعضی از این آداب اشاره می کنم.
خدا باوری. قدیما کاسب را حبیب الله می دونستن. یعنی کاسب دوست خدا بود و هر کس که کسبی داشت احترام و آبرو داشت، چون هم از نظر مالی و هم معنوی آدم شایسته ای بود. یکی از آداب و رسوم کسب و کار در قدیما یادآوری نام خدا در اول روز بود. کاسب با نام خدا مغازه شو باز می کرد و به امید اون کارشو شروع می کرد. همین روحیه به کاسب آرامش می داد که روزی دهنده اصلی خداست و او بنده ای از بندگان خداست و نماینده خدا در روی زمین. پس تمام کاراش باید خدایی باشه. به همین خاطر کسبه قدیم کاملا مورد اعتماد و احترام بودند. اونا به خدا متوسل می شدند و می گفتند از تو حرکت از خدا برکت. یعنی تو کار کن خدا هم هواتو داره.
صبر و حوصله
راه انداختن کسب و کار مثل ماهیگیری با قلابه. تو نمی تونی قلاب رو بنداری تو آب و پشت هم ماهی بگیری. ماهیگیری صبر وحوصله می خواد.
من چون خودم ماهیگیری می کردم کاملا می دونم که آدم های عجول در ماهیگیری موفق نیستند. هی تغییر مسیر می دن، از این ور رودخونه می رن اونور رودخونه. کیلومتر ها راه میرن، اما نتیجه خیلی خوب نیست. کسی که یه برکه یا یه قسمت از رودخونه را انتخاب می کنه و به انتظار ماهی می شینه موفق تره.
تو باید در کارت صبر و حوصله داشته باشی. باید ساعت ها و روزها و گاه ماه ها به انتظار بشینی تا یه مشتری بیاد سراغت. آیا بخره آیا نخره. اما تو داری کار می کنی. خونه ما تو دوران بچگی و نوجوانی مشرف بر رودخونه بود. من از بچگی می رفتم تو رودخونه آبتنی کردن و ماهی گرفتن.
یه دوستی داشتم که خیلی تیز و بز بود، اما همیشه می گفت من تو ماهیگیری شانس ندارم. ماهی ها با من خوب نیستن، اما شماها شانس دارین.
اما واقعیت چیز دیگه بود. مسئله شانس داشتن یا نداشتن نبود. اون تو ماهیگیر صبر و حوصله نداشت و صبح تا ظهر تابستون باور کنین دوست من که اسمش احمد بود شاید حدود 30، 40 کیلومتر راه می رفت. یه جا بند نبود. هر چی بهش می گفتیم پسر یه کم حوصله کن ماهی میاد، گوش نمی کرد. قلاب رو جمع می کرد و می رفت 200 متر اون ورتر. بعضی وقتا هم آن قدر بی حوصله می شد که تو آب تور می انداخت تا زودتر ماهی بگیره، اما بازم چندان موفق نبود.
تو باید باانگیزه و پرانرژی کارت رو شروع کنی. اون وقت همه چی برات ردیف می شه و شانس هم در خونه تورو می زنه اونم چه زدنی.
کاسب هم باید صبور باشه. با صبر و حوصله می تونه تجارت کنه، بازرگانی کنه، فروش کنه و دادوستد انجام بده. وقتی کسی در کار و کاسبی صبور باشه و با آرامی و تأمل کار کنه همه چیز هم به خوبی پیش می ره.
جوون امروزی صبور نیست، می خواد دیر بیاد زود بره. اما قدیما یه نفر از پنج سالگی شاگردی می کرد و اون قدر صبر می کرد تا زمان کارکردن اون برسه. الان هنوز غوره نیومده مویز تحویل می دن. واسه همین صبر و حوصله کاسبای قدیم همه چیز رو اصولی و حرفه ای می دونستن.
قدیما کار و کاسبی اصول و قاعده داشت و هر کس مثلا می خواست زرگر بشه یا بزاز بشه باید یه دوره شاگردی و اون کار رو از نزدیک لمس می کرد.
یه دوستی دارم 35 سالشه. کارمند اداره پست. به تازگی وارد بازار فرش شد، اما مثل قدیما هر روز می ره پیش یکی دو نفر از بزرگای قوم و زانو می زنه و تومغازه ساعت ها می شینه تا چیز یاد بگیره. تازگی بعد دو سال رفته بود شهرکرد چند تا قالیچه یک زرع خرید و داره آروم آروم وارد بازار می شه. اما داریم کسانی رو که با پول باباجون یه شبه تو بهترین میدون تهران یه فرش فروشی راه انداخته قد یه هایپراستار و توش میلیاردها تومن فرش گذاشته، فرق بین فرش ماشینی و دست بافت رو نمی دونه. حالا کی موفقه، اونی که صبر کرده یاد بگیره و شاگردی کنه تا استادی رو یاد بگیره یا کسی که یه شبه بزرگ ترین فرش فروشی رو تو اصلی ترین میدون شهر تهران راه انداخته؟
صبر عامل موفقیت در بازاره.
ادامه دارد...