اگر برندها تمایل دارند از شبکه های اجتماعی بیشترین بهره را ببرند، باید هنر داستان سرایی را بپذیرند. این جنبه ای کلیدی در ماندگاری برند است. اگر درک درستی از داستان سرایی داشته باشید، متوجه می شوید که افراد بسیار زیادی داستان شما را فراخواهند گرفت.
اما داستان سرایی بصری چیست؟ امروزه شرکت هایی هستند که با درک مفاهیم و چگونگی استفاده بهتر از آن، داستان سرایی اجتماعی را نشانه رفته و البته نتایج، آنها را کاملا شگفت زده کرده است.
داستان سرایی اجتماعی می تواند اطلاعات خسته کننده و کسل کننده را تبدیل به احساس مهم بودن، شور و اشتیاق داشتن و سازگار بودن کند. یک فروشنده می تواند درمورد ویژگی ها و خصوصیات محصولی که معرفی می کند، توضیح دهد ولی زمان زیادی می برد تا مشخص شود علت و دلایل خرید مردم چیست. درحالی که اگر داستانی در پشت محصولی که شرکت معرفی می کند داشته باشد، قطعا هیجان انگیزتر، قانع کننده تر و قابل درک تر خواهد بود. اصولا هر برندی که بتواند داستانی قانع کننده و هیجان انگیز برای مخاطبانش تهیه کند، از بازده بیشتری برخوردار خواهد بود زیرا احساسات و عواطف مشتریان خود را درگیر می کند.
داستان ها دارای ساختاری روایی هستند که مغز ما آنها را پیوسته دنبال می کند. این ساختار روایی همان چیزی است که همواره می بینیم. تصور کنید که هر روز چگونه با همکاران یا مشتریان تان صحبت و برخورد می کنید، چگونه داستان شما به چیزهایی تبدیل می شود که آنها را به پایان داستان تان هدایت می کند. داستانی قدرتمند است که با احساس و هیجان ساخته شده باشد (حتی اگر شما شب قبل راجع به آن صحبت کرده باشید). مغز ما آنها را دوست دارد و منتظر می ماند تا با یک پایان خوب به انتها برسند.
تمامی برندهای قدرتمند از مفاهیم و ایده هایی برای داستان های شان استفاده می کنند تا احساسات را برانگیزند، زیرا همه ما می دانیم که احساسات خالص و ساده هستند. رابطه، چه در حوزه فردی و چه در حوزه برند محصول و... به صورت عاطفی شکل می گیرد. بر این اساس قبل از اینکه آماده ایجاد یک رابطه، معامله و بده بستان شویم، باید داستان خود را آماده کنیم تا از بروز هرگونه احساس ناخوشایندی جلوگیری کنیم.
داستان TOMS
TOMS یک برند کفش است. کفش ها می توانند داستان های زیادی داشته باشند. آنها بخشی از سفر هر روز ما هستند. در آوریل 2011 بنیانگذار TOMS می خواهد یک روز همه پای برهنه بروند. این خواسته به کمپین «یک روز بدون کفش» منجر شد که بعدها نیز به قسمتی از یک نشانه و آیکون مبدل شد. از طریق داستان سرایی می توان داستانی گفت با مفهومی ساده که برای همه قابل درک باشد. با ایده های متوسط نمی توانید چیزی را قابل لمس کنید؛ «کودکان در کشورهای فقیر برای زنده ماندن نیاز به کفش دارند.»
هر بار که مشتری یک جفت کفش می خرید، TOMS یک جفت کفش به یک کودک فقیر اهدا می کرد. این روایت اثر فوق العاده ای داشت. این شکل داستان سرایی برندهای دیگر را برای داشتن چنین داستان هایی به چالش می کشد. خواسته و ایده ای که پشت این داستان بود، کمک می کرد تا اطمینان حاصل شود که پیام اصلی واضح است.
سپس TOMS آن ایده را توسعه داد و تغییراتی در آن اعمال کرد. در این سال، هر کس عکسی را از پایی برهنه در اینستاگرام تگ می کرد، به این معنی بود که یک جفت کفش رایگان برای کودکانی که به آنها نیاز داشتند، داده شده است. ایده اصلی، تلاش جهت کمک به کسانی است که شانس کمتری دارند؛ ایده ای بسیار قدرتمند و قانع کننده.
این یک داستان است. احساسات در هم آمیخته می شوند، چون مردم دوست ندارند دیگران را نیازمند ببینند. با این کمپین احساسات مردم در مورد مراقبت به ترکیبی از غم و اندوه و امید مبدل شد. مردم می خواستند در این کمپین حضور داشته باشند. آنها خوشحال بودند از اینکه با خرید کفش می توانستند از دیگران مراقبت کنند.
نتیجه چه شد؟ برندی که داستانی برای گفتن دارد و می تواند خوب آن را بازگو کند. برای یک برند بسیار مهم است که اصول، نگرش و رویکرد به کسب وکارش داشته باشد. مجموعه TOMS نمی خواهند کفش بفروشند؛ آنها می خواهند به بهبود زندگی مستمر کمک کنند. چگونه می توان اصول خود را نشان داد؟
کارشناس ارشد بازاریابی
مطالب مرتبط: