با توجه به سیاست گذاری های اشتباه اقتصادی در هشت ساله تصدی گری دولت های نهم و دهم فرصت استفاده از نیروی کار هم وطن و هم زبان را از دست دادیم چه برسد به نیروی کار مهاجر. نیروی کار تحصیل کرده و آموزش دیده ایرانی را برای بازار کار کشور دیگری حاضر و آماده کردیم. در این شرایط چه جایی هست برای دعوت از مهاجران.
1 - مهاجرت نیروی کار خارجی به ایران به سال های پیش از انقلاب اسلامی در ایران بازمی گردد. در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شمسی، رشد اقتصادی بالای ایران امکان جذب نیروی کار و نیمه ماهر را فراهم کرده بود. فضا برای جذب نیروی کار خارجی علاوه بر داخلی فراهم بود بنابراین تعداد زیادی از مهاجران با تخصص های متفاوت از کشورهای مختلف به ایران آمدند و در مشاغل گوناگون به خدمت گرفته شدند.
پزشک هندی، خدمتکار فیلیپینی، مهندس از کشورهای اروپایی، آمریکا و ژاپن نمونه ای از این مهاجران و مشاغلی است که در آن فعالیت می کردند. در آن زمان اقتصاد ایران قدرت جذب مهاجران را داشت. پس ازآن و با تشدید مشکلات داخلی در ایران، رشد اقتصادی بسیار پایین آمد و هم زمان با آن، رشد جمعیت شدت گرفت.
نتیجه این شد که در دهه هشتاد خورشیدی با موجی از جمعیت مواجه می شویم که در آستانه ورود به بازار کار قرارگرفته است اما متأسفانه اقتصاد ایران توانایی، سرعت و تحرک لازم برای استفاده از این ظرفیت را ندارد. با توجه به شرایط اقتصاد کشور در حال حاضر باید گفت که در ایران جایی برای نیروی کار خارجی وجود ندارد و حتی برعکس مهاجرپذیری، شاهد بروز پدیده مهاجر فرستی هستیم به این معنی که ایرانیان متخصص و به عنوان دیگر نیروی کار ایرانی برای یافتن شغل به کشورهای دیگر مهاجرت می کند.
2- دراین بین اما هم چنان شاهد حضور پررنگ نیروی کار افغانستانی در بازار کار ایران هستیم. این حضور به این دلیل است که افغانستان ازنظر درآمدی نسبت به ایران از در سطح پایین تری قرارگرفته است. اقتصاد ضعیف افغانستان و از سوی دیگر روحیه سخت کوشی مردم افغانستان به حضور نیروی کار مهاجر از این کشور در بازار ایران، بیشتر برای فعالیت در مشاغل سخت و خطرناک دامن زده است.
نیروی کار مهاجر افغانستانی در ایران بیشتر در بخش محدودی از بازار کار که کارگران داخلی رغبتی به حضور در آن ندارند و البته درآمد چندانی هم ندارد فعالیت می کنند. مهاجران بیشتر در مشاغلی مثل چاه کنی، مرغداری، جمع آوری زباله و کارهای سخت و پرزحمت دیگری که ارزش افزوده چندانی هم برای آن ها ندارد کار می کنند یعنی در مشاغلی که شاید خیلی مورد انتظار و توقع کارگر داخلی نیست. با توجه به این مسئله بعید به نظر می رسد که حضور نیروی کار خارجی در مشاغل سختی که موردپسند نیروی کار ایرانی نیست اعتراض برانگیز باشد.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که حضور کارگران افغانی در ایران به قوام و استحکام قابل توجهی رسیده است. این استحکام باعث کاهش تنش های اجتماعی شده و از سوی دیگر رضایت کارفرمایان ایرانی به دلیل ارزانی و روحیه خاص این مهاجران مدنظر است. روحیه اطاعت از کارفرما، انرژی مناسب برای کار، پشتکار و همت که از ویژگی های خاص افغانستانی هاست و البته مهاجر بودن هم به آن دامن زده ویژگی است که کارفرمای ایرانی را ترغیب به استفاده از نیروی کار مهاجر می کند.
3- حضور مهاجران افغانستانی در بازار کار ایران به نفع اقتصاد دو کشور ایران و افغانستان است. بازگشت این مهاجران با توجه به وضعیت اقتصادی و امنیتی افغانستان مفید نیست و از سوی دیگر نیروی کار ساده افغان موردپسند کارفرمای ایرانی است. نکته دیگر اینکه در آینده نیاز بازار ایران به نیروی کار بیشتر می شود. با توجه به روند رشد جمعیت فعلی در کشور امکان تحقق نرخ های بالا در شاخص رشد اقتصادی فراهم است.
اگر درآمد سرانه و تولید ناخالص ملی ایران افزایش پیدا کند، در تولید فرصت های شغلی بیش از مشاغل سنتی و معمول، مشاغل دانش بنیان مورد هدف قرار می گیرد. این مسئله باعث می شود که سطوح شغلی ساده بدون متقاضی داخلی باقی بماند. در این شرایط به تدریج می توان زمینه برای استفاده از نیروی کار مهاجر در ایران فراهم می شود و کارگران افغانستانی که سابقه حضور در ایران را از دوران جنگ دارند می توانند سهم بیشتری از فعالیت های اقتصادی ساده و کم بازده در بازار کار ایران داشته باشند.
نکته دیگر اینکه حضور نیروی کار افغانستانی همیشه محدود به مشاغل باارزش افزوده پایین نیست. نیروی کار در فرایند رشد مشاغل ارتقا پیدا می کند و در بعضی فعالیت ها همین مهاجران به درآمدزایی بالای می رسند. به این ترتیب هم کارفرمای ایرانی و بازار کار ایران، هم کارگر مهاجر و در آینده اقتصاد کشور مبدأ از این فرایند بهره مند می شود.
4- بسیاری از کشورهای در جهان امروز که آمار پناه جویان و مهاجران در آن رو به افزایش است، با سیاست گذاری درست از فرایند مهاجرت نیروی کار خارجی به بهترین شکل ممکن استفاده می کنند. برای نمونه در بین کشورهای غربی، آلمان به عنوان یکی از قوی ترین اقتصادهای اروپا در برخورد با مهاجران با یک تیر دو نشان می زند.
جمعیت آلمان دچار پیری است و نرخ زادوولد در آن به شدت کاهش پیداکرده است و از سوی دیگر به دلیل توسعه اقتصادی به کمبود نیروی کار دچار شده است. آلمان تلاش کرده با پذیرش مهاجران و جنگ زدگان خاورمیانه علاوه بر ایجاد یک تلقی انسان دوستانه از فرایند مهاجرپذیری، به دیگر نیازهای اقتصادی در بازار کار هم پاسخ دهد و کمبودهایش را با پذیرش مهاجران جبران کند.
این در حالی است که در ایران با توجه به رشد ناکافی اقتصادی حتی جوابگوی نیاز جمعیت داخل به کار نیست و فرصت استفاده مناسب از نیروی کار مستعد و فعال در کشور از بین رفت و به جای استفاده از مهاجران، تبدیل به کشوری مهاجر فرست شدیم.
ما با توجه به سیاست گذاری های اشتباه اقتصادی در هشت ساله تصدی گری دولت های نهم و دهم فرصت استفاده از نیروی کار هم وطن و هم زبان را از دست دادیم چه برسد به نیروی کار مهاجر. نیروی کار تحصیل کرده و آموزش دیده ایرانی را برای بازار کار کشور دیگری حاضر و آماده کردیم. در این شرایط چه جایی هست برای دعوت از مهاجران.