چرخ اقتصاد با این انگیزه های کوچک خوب می چرخد

پیشرفت اقتصادی از دل فکر و کار مدیران و کارمندانی حاصل می شود که برای پیشرفت و بالا رفتن، انگیزه های لازم را دارند. همین انگیزه ها است که چرخ اقتصاد را روان کرده و می تواند دنیا را به توسعه یافته یا درحال توسعه تبدیل کند.

در مسیر رشد اقتصادی بعضی چیزهای کوچک هستند که مدیران به سادگی از کنار آنها می گذرند، اما همین اتفاق های کوچک می توانند به پیشرفت های بزرگ در چارچوب یک سازمان تبدیل شوند. در این میان توجه مدیران به خواسته های کارمندان خود از مهم ترین الزام هایی است که در محاسبات سنگین اقتصادی کمتر مورد توجه قرار می گیرد. وقتی پای تئوری های مدیریتی وسط بیاید، کار پیچیده تر شده و موضوعات جزیی اما مهم کاملاً رنگ می بازند.

فضای کاری

یکی از مهم ترین عوامل انگیزه بخش به بسیاری از کارکنان، فضای کاری است. کارمندانی هستند که وقتی فضای کاری زیبا و چشم انداز آرام بخشی داشته باشند، انگیزه کار پیدا می کنند. این برای بسیاری از مدیران تعجب آور به نظر می آید، اما واقعاً کارمندانی هستند که با داشتن فضای کاری زیبا و دلپذیر می توانند کارایی و بهره وری بالاتری داشته باشند. این نوع کارمندان حتی با فراهم شدن همین حداقل امکانات آنقدر انگیزه پیدا می کنند که بابت کارشان پاداش و تشویق هم می گیرند. فضای کاری برای این نوع افراد خلاقیت می آورد.

پس می توان با ایجاد فضای کاری زیبا خلاقیت بخشی از کارمندان را با کمترین هزینه فعال کرد. وقتی انگیزه وجود داشته باشد، کارایی هم بیشتر شده و چرخ دنده های اقتصاد هم نرم تر می شوند.

انعطاف پذیری

انعطاف پذیری از فضای کاری مهم تر است. تعداد بیشماری از کارمندان هستند که در طول سال ها طوری برنامه ریزی کرده اند که مثلاً به رقابت ورزشی کودکانشان در مدرسه برسند. این موضوع آنقدر برای آنها مهم است که می تواند مستقیم روی بازده کاری شان تأثیرگذار باشد.

پس مدیرانی می توانند کارمندان کارآمدتری داشته باشند که دست آنها را در انتخاب زمان باز بگذارند. این مدیران تنها یک خواسته دارند و آن اینکه کار انجام شده و روی زمین نماند. چنین مدیرهایی اساساً نهاد اقتصادی موفق تری دارند.

عنوان و لقب دادن

این یکی بسیار لذت بخش است. بعضی ها وقتی به عنوان یا سمتی می رسند به شدت با انگیزه می شوند. این طور افراد را سمت و عنوان نه تنها مغرور نمی کند، بلکه برایشان شرایطی فراهم می کند که خود را نشان دهند. این گونه افراد به ویژه اگر باهوش و بااستعداد باشند، می توانند اهداف اقتصادی یک سازمان را راحت تر از دیگران پیش ببرند.

البته جمعیت این افراد به نظر کمتر از آنهایی است که وقتی به سمت دست می یابند همه چیز مگر آن سمت و عنوان را از یاد می برند. اما در این میان مهم این است که کسانی هم پیدا می شوند که سمت گرفتن شان به نفع اهداف اقتصادی یک سازمان است.

پذیرش قابل تغییر بودن انگیزه ها

انگیزه ها همیشه یکسان نیستند و آدم ها حق دارند در طول زمان انگیزه های خود را تغییریافته ببینند. کارمند یا مدیر، روبات نیست که در تمام زندگی تنها از یک چیز خوشش بیاید و از یک چیز متنفر باشد. این شرایط زمانی و مکانی است که می تواند بر انگیزه ها تأثیرگذار باشد.

توانایی تغییر انگیزه ها آنقدر محتمل است که می شود در طول زمان یک انگیزه خوب باشد و به بد تبدیل شود یا برعکس. انگیزه فرمول ریاضی هم نیست که بشود در آن چند عدد قرار داد و با آن معادله ها را حل یا قضیه ها را ثابت کرد. مهم این است که مدیران بپذیرند انگیزه ها قابل تغییر هستند و می توانند در طول زمان تغییر کنند.

این را اگر مدیران بپذیرند می توانند کارمندانی داشته باشند که چرخ اقتصادی سازمان را به خوبی بچرخانند.