تبدیل پاسخ به یکی از سوالات زندگی به تجارتی 169 میلیون دلاری

خلق دور از انتظار یک موفقیت با بازاریابی دهان به دهان: PopSocket، دکمه های پشت تلفن همراه که همه جا به چشم می خورند.

استاد فلسفه دانشگاه کلرادو بولدر، دیوید بارنت (David Barnett)، همواره به تنهایی از پاسخ بازه گسترده ای از مسائل سر در می آورد. آیا هیچ گاه می توان مطلبی را عینی تجربه کرد؟ آیا زمان خطی است؟

در سال 2010 او با مسئله ای بسیار متفاوت، اما به همان میزان جهانی دست به گریبان شد: هندزفری آیفون او همواره در جیبش گره می خورد. اولین تلاشش برای حل این مشکل چسباندن چند دکمه لباس بزرگ به پشت گوشی و پیچیدن کابل به دور آن بود. این راه حل جواب داد، اما حجم سیم ها در پشت گوشی سبب می شد دوستانش او را به خاطر این ایده دست بیندازند. بارنت می گوید، «در طول چندین هفته به این فکر می کردم که چه حرکتی سبب می شود دکمه ها جمع تر شوند و مسخره به نظر نرسند.»
وی به مغازه های لوازم آشپزخانه و کمپینگ سر زد، اما هیچ راه حلی پیدا نکرد. تنها موردی که در این جست وجوها نصیبش شد محصولاتی بودند که از یک مکانیسم آکاردئونی در آنها برای جمع شدن استفاده می شد. سپس نحوه استفاده از نرم افزار طراحی سه بعدی به نام SolidWorks را آموخت و بیش از 60 مدل از 100 نمونه اولیه به وجود آورد. او تمام پس انداز خود را صرف این ایده کرد و حتی پس از 100 بار تلاش، دستیابی به دکمه پشت تلفنی که به طور قابل قبولی باز و جمع شود همچنان دور از دسترس بود.

سپس آنچه بارنت به درستی «یک خوش شانسی» می نامد اتفاق افتاد؛ خانه او در یک آتش سوزی به صورت کامل سوخت. پرداختی از سوی بیمه به راحتی هزینه های بازسازی را پوشش می داد، اما به جای جایگزینی تمامی اثاث خانه، او بیشتر پول را برای ساخت ابزارهای بیشتر صرف کرد و نام PopSocket را بر آنها گذاشت. او این مبلغ را در کنار 500 هزار دلار حاصل از سرمایه گذاران محلی، به علاوه کمپین کوچک کیک استارتر در سال 2012 استفاده و شروع به ساخت کسب وکاری واقعی در بولدر برای طراحی، بازاریابی و فروش محصولش کرد.

ظرف دو سال شرکت نسخه ای عملی از آنچه قرار بود بعدها به PopSocket تبدیل شود در دست داشت. طولی نکشید که محصول 10 دلاری آنها نشان داد دکمه های پشت تلفن نه تنها برای نگاه داشتن کابل، بلکه برای نگاه داشتن بهتر دستگاه نیز به کار می آیند. طراحی رنگارنگ و پرطرفدار آنها شامل ایموجی ها، طرح تیله ای و گل و بوته، به خصوص میان جوانان، طرفداران بسیاری پیدا کرد. این ابزار به آنها کمک می کرد تلفن را در زاویه ای قرار دهند که برای تماشای ویدئو مناسب باشد و از افتادن گوشی و شکستن آن از دست طرفداران سلفی جلوگیری می کرد. بازاریابی دهان به دهان –از آنجایی که این دکمه ها به طور طبیعی باعث شروع گفت وگو می شدند- که خیلی راحت صورت گرفت، همان سکوی پرشی بود که PopSockets بدان نیاز داشت. بین سال های 2014 و 2017، شرکت گردش مالی خود را به میزان حیرت انگیز 17.432درصد افزایش داد و به 169 میلیون دلار در سال 2017 رسید.

با این حال مسیر فراگیر شدن PopSockets چندان هموار نبود. در سال 2014، با اینکه فروش باید شتاب می گرفت، بارنت مجدداً به میزان بیش از 40.000 دلار بدهکار شد. او برای پرداخت بدهی های شرکت روی یک محموله بزرگ PopSockets حساب می کرد، اما زمانی که محموله آماده شد، تک تک آنها خراب بودند و امکان تعمیرشان وجود نداشت.

بارنت در این زمان نمی توانست خیلی ساده این مشکل را فراموش کند و به کار تدریس خود بازگردد. او این امکان را با مداخله در بازرسی دانشگاه نسبت به آزار جنسی یکی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی اش از بین برده بود. بارنت احساس می کرد دانشگاه در بازرسی خود برخی شواهد را نادیده گرفته است و در آگوست سال 2013 شکایتی علیه آنها اقامه کرد.

بارنت می گوید، «دانشگاه هر کاری می توانست علیه من انجام داد، از جمله مقدار زیادی دروغ پردازی.» سخنگویی از طرف دانشگاه می گوید، «دانشگاه فرآیند لازم و مناسب را در طول پرونده فراهم کرد و این کار را به طریقی عادلانه و صادقانه انجام داد.» او به عمل متقابل علیه دانشجویی که شکایت را تسلیم کرده بود متهم شد و در حالی که روند قطع همکاری علیه او آغاز شده بود، به مرخصی با حقوق فرستاده شد و از این زمان برای کار بر روی PopSockets استفاده کرد.

بارنت شب ها تا دیروقت با کارکنان اندک خود در PopSockets کار می کرد و فعالیت های مربوط به انبار کردن و ارسال سفارشات را انجام می داد. استیسی بلچر(Stacey Belcher)، مدیر حسابداری PopSockets که از سال 2014 در شرکت حضور داشته است، می گوید، «اگر دیوید را می شناسید، می دانید که هیچ مشکلی او را به هم نمی ریزد.» او به یاد می آورد زمانی که از او می پرسیدند آیا باید نگران این مشکل قضایی اش باشند یا خیر، او پاسخ می داده که، «نه، اوضاع درست می شود.» بلچر می گوید، «دیوید همیشه حالش خوب بود.»

می توان گفت بازرسی نیز درست مانند سوختن خانه اش که موقعیتی استثنائی از دل شرایط ناگوار برای او پدید آورد، همین تأثیر را داشت. مشخص شد که او علیه دانشجوی خود اقدامی نکرده، اما «رفتاری با سطح پایین تر از استانداردهای حداقلی شأن حرفه ای» از خود نشان داده است. بارنت این امر را انکار می کند. در نهایت با دانشگاه به توافق رسید و هزینه ای 290.000 دلاری به دلیل ترک موقعیت خود و واگذاری حق هرگونه ادعای حقوقی ممکن دریافت و مجدداً تمامی این پول را بر روی PopSockets سرمایه گذاری کرد.

تقاضای طاقت فرسا

با فرا رسیدن پاییز 2016، شرکت هر روز تا 10.000 PopSocket به خارج از بولدر می فرستاد. در دسامبر همان سال شرکت در یک آخر هفته 30.000 سفارش دریافت کرد. آنها نمی توانستند خود را با این سرعت وفق دهند و مجبور شدند موقتاً دریافت سفارش های اینترنتی را متوقف سازند، اما ناامیدکردن مشتریان حس خوبی نداشت.

در همین زمان، کم کم برای بارنت و تیمش روشن شد که شرکت در حال گذراندن مرحله حساسی است. پس از ثبت 3 میلیون دلار در گردش مالی 2015، شرکت در مسیر رسیدن به حدود 20میلیون دلار در سال 2016 بود. سال بعد آنها زنجیره تأمین خود را که به مدت زیادی غیرقابل اتکا بود بهبود بخشیدند و برای کنترل رشد سریع، به استخدام نیرو در بولدر پرداختند.

در چند سال اخیر بارنت بر روی آنچه برایش اهمیت فراوانی داشت متمرکز شده بود: جبران کارهای خوب. او و همکارانش در جهت ساخت بازوی خیریه برای شرکت بسیار درگیر بودند، به همین خاطر در ژانویه 2017، وی دوستش مایکل زاکین (Michael Zakin) را به عنوان معاون تأثیر اجتماعی استخدام کرد. شرکت سه ماه آینده را صرف اهدای درصدی از سود سرشار خود به چهار مؤسسه پشتیبان افراد دچار پارکینسون و بنیاد آرتروز کرد. شرکت تا به حال 2/5 میلیون دلار پول نقد و تجهیزات به این مؤسسات اهدا کرده است.

مدیران اجرایی می گویند PopSockets هنوز در حالت رشد سریع و اخیراً به بازارهای بین المللی راه یافته است. در سال 2017، 4درصد از فروش شرکت بین المللی و در سال 2018 میزان 10درصد پیش بینی شده است. در حالی که شرکت از مشکلات عمده در طی دو سال اخیر فارغ بوده است و به سوی فروش 100 میلیون PopSocket اوج می گیرد، شاید حداقل یکی از اعضای تیم یادی از گذشته و روزهای نخستی کند که ناگواری های شخصی بارنت در نهایت به سود کسب و کار ختم می شد.

بلچر می گوید، «هر اتفاق بدی که می افتد، او به گونه ای ورق را برمی گرداند و آن را به نتیجه ای خوب ختم می کند.»