بازیهای جامملتهای آسیا برای ما تمام شد و تنها خاطره بردهای پیاپی تیم «کارلوس کیروش» در جام و صعود با سه برد بدون گل خورده ماند و البته حذف غرورآفرینمان که بعد باخت سرمان را بالا گرفتیم. خاطره اینکه چطور برای نخستینبار جنگیدیم و رشادت کردیم و از داشتن چنین تیمی کیف کردیم اما به داوری بد و شانسمان در پنالتیها باختیم اما مهمتر از اینها، شکست پیاپی سه تیم حاشیه خلیجفارس بود که همیشه به وقتش، روح و روانمان را بدجوری آزار داده بودند یا کرهجنوبی استرسآور که پیش از «کیروش» همیشه دعا میکردیم با آبروریزی از آنها نبازیم، کیروش غرور ملیمان را در فوتبال به ما برگرداند و چه مربیان داخلی خوششان بیاید چه نیاید، از خیلی از آنها با غیرتتر، متعصبتر و ایرانیتر است.
حقیقتش این است که روحیه ایرانی مدرن و قدرتمندی دارد. روانشناس و جامعهشناس خوبی است که از لازمههای هر برند فردی است. علاوه بر اینها، کیروش گردنکشی میکند و کری میخواند که ایرانیان عاشق این کارها هستند. اساسا یکی از اصلیترین دلایل علاقهشان به عابدزاده و فوتبال و پروین، همین گردنکشیهای جذاب (به معنای خوبش!) است که کیروش آن را در بستهبندی مدرن و از نوع باکلاسش با چاشنی غرور ملی به جای سرخوردگیهای قبلی در ابعاد جهانیاش ارائه کرده است. یعنی حواشی جذابش، حتی اگر ببازیم هم در نهایت به کیف و غرور تبدیل میشود.
اینکه بعد از مدتها به جامجهانی رفتیم و آرژانتین و برند فوتبالیاش را به چالش کشیدیم و اگر پنالتی روی اشکان دژاگه گرفته شده بود شاید برده بودیمشان! وقتی مربی کرهجنوبی پیش از جامجهانی فضای ترس و وحشت ایجاد کرده و داده بود عکسش را در اتاق تکتک بازیکنان ما چسبانده بودند، «کیروش» گفت پاسخش را در زمین میدهد و وقتی او را برد، رفت پیشش و با علامتی پاسخش را داد. این جذابیتها، خاصیت برند فردی است که به مخاطبش شعفی فراتر از انتظار آن محصول یا خدمت را میدهد و تفاوت ارزشش به همین پز دادن مخاطب و مشتریاش است که کیفیتش، کیف مشتریاش است و ارزشمند.
این است که اگر «کیروش»، دستمزدش زیاد است و خواستههایش بالا حق دارد، زیرا حرفهای است و مهمتر از آن برند. برندش آنقدر قوی و قدرتمند است که گاهی فدراسیون با تمام قدرت، زیر برندش میرود و آن را زیر سایه خود حمایت میکند. تمام غروری که «کیروش» به تک تک آدمهای این سرزمین بخشیده، از صعود به جامجهانی و له کردن مداوم کره و حالا این سه برد پیاپی و حتی آن باخت مردانه و جانانه، چند تومان میارزد؟ خوشحالی یک ملت چند تومان میارزد؟ کیف خاطره و غروری که در تاریخ ثبت میشود چطور؟ اصلا غرور ملیمان چند؟ اینها ارزش ویژه برند فردی «کیروش» است که غرور ملیمان را در پی داشته. مقایسه کنید حال و روز امروزمان را با چند سال پیش که از یک هفته قبل از هر بازی صدا و سیما عاجزانه از مردم میخواست برای تیمملیمان دعا کنند.
حقیقتش را بخواهید میترسیدیم و نگران غرورمان بودیم که مبادا تحقیر شویم. حالا اما در همین بازیها همه ناراحت بودند که چرا عربستان حذف شد و به ما نخورد که حالا با برند «کیروش» و «برند ایران»، انتقام دوران بیبرندیمان را بگیریم. تعارف که نداریم، این مرد خوشقیافه و خوشپوش که یقه بازش همیشه رگهای غیرت روی گردنش را نشان داده و به همین دلیل داور جرات نزدیک شدن بهاو را نداشت، تیم و تصویری فراتر از واقعیت فوتبالمان ارائه کرده است.
«گابریل گارسیا مارکز» معتقد است هر تیم ملی نمایندهای از مردم و جامعه آن کشور است. پس به نظر میرسد این تیم، بیشتر تیم «کیروش» بود تا تیم ما، و الا تیم ما در برابر آرژانتین و عراق شبیه ظاهر جامعه ما نبود و خیلی آرمانیتر و رویاییتر بود. بعد از «کیروش» فهمیدیم ما یوز ایرانی هستیم و تصویرش را زدیم روی لباسمان. اینها در ابعاد فردی، اجتماعی، ملی و بینالمللی خیلی ارزشمند است. قیمت ندارد. «کیروش» غرور ما و برند خودش را خیلی هم ارزان حساب کرده با ما! اگر قدرش را بدانیم...
* کارشناس بازاریابی و تبلیغات