صنعت غذا یک زنجیره طولانی است که از زمین شروع میشود و تا سفره ادامه دارد. این زنجیره گسترده شامل خاک، آب، میزان و نحوه مصرف کود و بذر، تولید نوع محصول و کیفیت آن، شرایط حملونقل، نگهداری، بستهبندی و انبار، توزیع در فروشگاهها و نگهداری در منازل تا زمان مصرف را شامل میشود که همه و همه در این زنجیره طولانی جای دارند. اگر این زنجیره از ابتدا با کیفیت نباشد، محصول نهایی هم نمیتواند سلامت جامعه را تامین کند.
یکی از مشکلات ما در بخشهایی از زنجیره صنعت غذا این است که مدیریت و نظارتها بر آن یکنواخت نیست و هر بخشی از این زنجیره مربوط به یک یا دو وزارتخانه میشود که بر آن نظارت دارند. برای نمونه وزارت جهاد کشاورزی بر بخش تولید محصولات کشاورزی و دام و طیور نظارت دارد و کنترل صنایع تبدیلی و تکمیلی بر عهده وزارت صنعت است. نظارت بر بخش توزیع و پخش نیز بر عهده اداره اصناف است.
این موضوع چندگانگی در صنعت به وجود میآورد در حالی که هر بخش آن به ترتیب مشتری همدیگر هستند. این زنجیره بزرگ یک حلقه تامینکننده مشتری را پشت سر خود دارد و حاکمیت مسئول حلقه آخر است تا غذا به سلامت مردم آسیب نزند و وزارت بهداشت و سازمان استاندارد این وظیفه را بر عهده دارند.
اما استاندارد حداقل کیفیت است و بهترین کیفیت نیست. وقتی صحبت از کیفیت میکنیم یعنی از استاندارد عبور کردهایم. در حالی که تمامی تاکیدها بر افزایش کیفیت محصولات است اما دولت در بخش خریدهای تضمینی محصولات کشاورزی و کالاهای اساسی به کیفیت بها نمیدهد. به باور ما در خرید تضمینی محصولات کشاورزی، موضوع کیفیت باید اولویت نخست دولت باشد که با کمک تشکلها و اتحادیههای مربوط میتواند آن را اجرا کند. موضوع دیگر قیمتگذاری محصولات کشاورزی است که دولت در دو سال اخیر در این زمینه عقب کشیده اما همچنان بر کالاهای اساسی قیمتگذاری میکند.
در قیمتگذاری دستوری محصولات، همواره کیفیت قربانی شده و خلاقیت و نوآوری در تولید محصولات نادیده انگاشته میشود و اصلا برندی شکل نمیگیرد. هزینه برند باید روی قیمت کالا کشیده شود و وقتی صنایع نتوانند در قیمتگذاری کالایشان دخالتی داشته باشند، خود به خود برندینگ نیز فراموش میشود. در عین حال تاکید دولت به بخش خصوصی این است که برندسازی کنید اما قیمتها گران نشود!
این درست نیست و شرکتها و صنایع، برندسازی میکنند تا گرانتر بفروشند، چون برند به کیفیت اهمیت میدهد. اسم برند در هر صنعتی برای مصرفکننده راحتی خیال میآورد. در صنعت غذا هم ما برندهای خوبی داریم مثل زرماکارون یا تکماکارون که این همه هزینه برندسازی دادهاند اما حق افزایش قیمت ندارند و باید همپای سایرین، محصولاتشان را به یک قیمت عرضه کنند.
در صورت ادامه این روند، در نهایت برندها آسیب میبینند و صنایع کوچک برنده میشوند چون هزینه برندسازی ندادهاند. فراموش نکنیم که برندها همیشه به کیفیت پایبند هستند. برندها مشتری ناراضی را راضی میکنند چون نمیخواهند برندشان آسیب ببیند. برند تنها بزرگ کردن اسم نیست بلکه اعتبار و کریدیت ایجاد میکند و مشتریان به آن اعتبار پایبندی نشان میدهند. برندها همیشه پاسخگو مشتری هستند و به دلیل دیدگاه اقتصادیای که دارند، نمیخواهند هزینههای برندینگشان پرت شود. بنابراین کسانی که برند میسازند تعهد بیشتری به مشتری دارند.
حالا اگر قیمتها فریز شود و دستوری بگویند کسی نباید بیشتر از قیمت تعیین شده بفروشد، مشخص است که بازندهها چه کسانی هستند؛ آنهایی که برند دارند! در حالی که بینام و نشانها حتی شاید از کمیت محصول بزنند و کسی هم متوجه نشود و سود زیادی به جیب میزنند. اما برندها حاضر نیستند چنین کاری بکنند و اعتبارشان را زیر سوال ببرند. پس در این بازی باکیفیتها همیشه بازنده هستند و رقابت و کیفیت نادیده گرفته میشود. در حالی که حاکمیت فکر میکند به نفع مردم قیمتها را فریز میکند اما آثار آن در درازمدت به ضرر مردم خواهد بود.
* نایب رئیس انجمن مدیریت کیفیت