خاتم، مینا، گلیم و جاجیم، طرحهای اسلیمی، پوشاک سنتی ایرانی و دهها کالای دیگر پشت ویترین فروشگاهها دیده میشوند. فروشگاهها بیشتر بزرگ هستند. کوچک هم بینشان پیدا میشود. هرازچندگاهی رهگذری بیهدف وارد فروشگاهی میشود و بعد از اینکه موی روی شقیقهاش را میخاراند یا گره روسریاش را کمی شل یا سفت میکند، صفحه شطرنجی را برانداز میکند، قیمتش را میپرسد و زمینش میگذارد. خریدار دیگری گلدانهای خاتم را برداشته است. از اصفهان یا شیرازی بودنش میپرسد. فروشنده هم سرسری جوابی میدهد. خریدار بیرون میآید. فروشنده به پشت دخلش برمیگردد و شاید به فردای کاسبیاش فکر میکند و اینکه ممکن است کار دیگری را شروع کند.
اینها حالوهوای خیابانی است که تقریبا در مرکز پایتخت است و آن را ویلا مینامند. خیابانی با جهت شمالی-جنوبی که از خیابان انقلاب شروع شده و پس از عبور از خیابان کریمخان به خیابان سرو در سمت شمال منتهی میشود. این خیابان بهموازات خیابانهای قرنی و حافظ واقع شده و پس از انقلاب بهمنظور بزرگداشت کامران نجاتاللهی از اساتید شهید دانشگاهی به این نام تغییر یافت. گزارش امروزمان به این خیابان و بازار صنایعدستیاش اختصاص دارد.
***
ترکیه شهرکی برای فرآوری پسته دارد. شهرکی که سردر ورودیاش المانهایی از پسته دارد. مبلمان شهریاش را به شکلی درآوردهاند که نمادی از پسته باشد یا پوسترهایی از این محصول را بر خود دارند. دیوارهای هتلهایش تصاویری از پسته دارد و خلاصه به هر نحو ممکن که توانستهاند نمادهای شهری را به سمت پسته هدایت کردهاند تا کسی که وارد این شهر میشود در محاصره این نمادها قرار بگیرد. اما آیا ما چنین کاری برای رفسنجان کردهایم؟ خیابان ویلا هم که بازار صنایعدستی تهران بهشمار میرود، همین وضعیت را دارد. هیچ نمادی و هیچ تصویری از صنایعدستی یا پیشینه این آثار در ظاهر این خیابان دیده نمیشود. اگر فروشگاههای صنایعدستی از این خیابان جمع شوند، میشود خیابانی عادی و حتی زشت بیهیچ نشانه هنری.
فروریختن دیوارهای خریدوفروش در ویلا
چندین رستوران که اغلب به سبک سنتی و سفرهخانهای هستند، چندین هتل و دهها دفاتر خدمات گردشگری و مسافرتی در کنار فروشگاههای صنایعدستی انگار قرار بوده که بازاری اختصاصی برای کالایی خاص را تشکیل دهند. کالایی که خریدارش از هتل راه بیفتد به سمت مغازهها و با کمک راهنما یا با فارسی دست و پا شکستهاش از پیشینه کالایی بپرسد که اثری هنری است. کالایی که در مورد تولیدش و تولیدکنندهاش باید با احتیاط حرف زد و قیمتگذاریاش براساس کالاهای معمولی بازار تعیین نمیشود. کالایی فاخر است که در زمره آثار هنری به شمار میرود. کالایی به نام صنایعدستی.
اما آنچه امروزه در مورد صنایعدستی خیابان ویلا میشنویم هیچ جایی برای افتخار و غرور باقی نگذاشته است. بهویژه بعد از سالهای اخیر که به نحو محیرالعقولی تلاش کردیم تا دروازههای دنیا را بهروی خودمان ببندیم، نتیجهاش این شد که خیابان ویلا حتی در حد راسته اغذیهفروشان میدانهای مرکزی پایتخت هم اعتبار نداشته باشد. دیگر کسی به ویلا سر نمیزند. حتی اگر خریدی هم داشته باشند، بازار بزرگ تهران را انتخاب میکنند چون مثلا یک کالای مشابه را 10هزار تومان ارزانتر میفروشد.
از طرفی ویلا دیگر جایی برای صنایعدستی اصل نیست که هیچ چون و چرایی در کیفیت و اصیلبودنش نباشد، حالا ویلانشینان کارگاهها را تعطیل کرده و رفتهاند سراغ کالاهای چینی ارزان و دمدستی که اتفاقا در مغازههایشان قیمتهای بالایی هم رویشان گذاشتهاند و بعضا بهعنوان صنایعدستی ایرانی آنها را میفروشند. بههمین دلیل هم هست که اوضاع ویلا امروزه اصلا بسامان نیست.
ریزش 50درصدی فروشگاهها
بیش از پنجدهه از عمر ویلا میگذرد. زمانی برای خود کیا و بیایی داشت. خارجیها مانند یک آدرس سرراست سراغش میآمدند و محبوب دوستداران هنرهای سنتی ایرانی بود. اما پس از انقلاب به دلایل مختلف بخشی از صنعت گردشگری ایران دچار رکود غیرقابل باوری شد و با توجه به ارتباط مستقیم گردشگری و صنایعدستی، بسیاری از فروشگاههای صنایعدستی در این خیابان تغییر کاربری دادند و بهطور کلی از این حرفه خارج شدند و تنها تعداد انگشتشماری در انتهای خیابان نزدیک خیابان کریمخان باقی ماندند و یکی دو فروشگاه هم در خیابان طالقانی بین خیابان ویلا و سپهبد قرنی باقی ماندهاند.
مختصر میتوان گفت که ویلا روزبهروز خلوتتر میشود. نه فقط خریداری در آن دیده نمیشود بلکه فروشندگانش هم هر روز که میگذرد محو و محوتر میشوند. خیابانی که روزی برای خودش هویتی داشت و مرکزی مطمئنی برای خریداران بود. البته خریدارانش کمتر ایرانی بودند و بیشتر خارجی. درواقع گردشگران خارجی سوغاتیهای خود را از این خیابان تهیه میکردند. وقتی بود که بیش از 40فروشگاه به عرضه صنایعدستی میپرداختند اما با ریزشی که طی چند سال اخیر در این بازار اتفاق افتاده است، در حال حاضر حدود 25فروشگاه فعال در این منطقه وجود دارد. نکته جالب توجه این است که از این تعداد هم تنها حدود پنج تا هفت فروشگاه به عرضه صنایعدستی به معنای واقعی میپردازند و سایر مغازهداران به واردکنندگان کالای مشابه چینی تبدیل شدهاند.
دل پر از گلایه فروشندگان
محسن، یکی از فروشگاهداران این خیابان در این زمینه به «فرصت امروز» میگوید: نباید از این وضعیت تعجب کنیم. چون بیش از 50درصد از کارگاههای تولید و ساخت صنایعدستی تعطیل شدهاند و تولید صنایعدستی به معنای واقعی دیگر جوابگوی هزینههای اجاره و رهن و آب و برق و غیره نیست. به کیفها و کولهپشتیهایش که از جنس و طرح جاجیم و گبه هستند، اشاره میکند و میگوید: مشتریان فعلی ما بعضی از دانشجویانی هستند که به این طرحها علاقه دارند. البته آنها معمولا کالاهایی با قیمتهای اقتصادی و به اصطلاح دانشجویی را انتخاب میکنند و نمیتوان روی این خرید اندک حسابی باز کرد. ما به امید توریستها نشستهایم. اگر قرار نباشد که اتفاق خوبی در زمینه گردشگری و ورود توریست بیفتد، مطمئن باشید که همین چند فروشگاه هم تعطیل میشود تا خیال همه راحت شود.
فروشنده دیگری نیز همین نظر را دارد. میگوید کارگاهها که تعطیل شدند، صنایعدستی هم اوضاعش نابسامان شد. وقتی تولیدی نیست پس از چین وارد میشود. خریدار هم تفاوت قیمتها را نمیداند، جنس را نمیشناسد و اصولا سردرگم است.به همه مسائل مطرح شده توسط فروشندگان باید این نکته مهم را هم اضافه کرد و آن قرار نداشتن صنایعدستی در سبد مصرف خانوارهای ایرانی است. به همین دلیل است که چشم فروشندگان هنوز هم به حضور گامهای توریستهایی است که به خیابان ویلا بیایند تا دیگر ننویسیم که فروشگاههای صنایعدستی خیابان ویلا فرقی با دیگر مراکز صنایعدستی شهرها ندارد.
دلایل دیگری هم میتوان برای رکود سالهای اخیر این بازار ذکر کرد. از جمله میتوان یادآور شد که وضعیت بیثبات بازار، قیمتهای مختلف، نبود اعتماد و تمیز ندادن کالاهای اصل از فرع (چین) باعث رکود بازار در این چند سال اخیر شده است. هماکنون بخش اعظم سفارشهای مغازهداران را کالاهای چینی تشکیل میدهد چراکه به دلیل کاربردی بودن و پایین بودن قیمت از مشتری بیشتری برخوردار هستند. پیشبینیهای کارشناسان از وضعیت فعلی صنایعدستی مثبت ارزیابی نمیشود آنها معتقدند اگر بازار صنایعدستی با همین روند پیش رود هنرـ صنعت ایرانی به ورشکستگی کامل خواهد رسید.
بازاری بدون بازاریابی
خواب خوشی است که میبینیم؛ اینکه تعدادی آدم در گوشه و کنار جهان یکهو و سراسیمه آن هم در نیمهشب از خواب بپرند و سراغ کامپیوتر خود بروند و با موتورهای جستوجو به دنبال خاتم اصفهان و شیراز بگردند. بیآنکه ما کار اصولی برای معرفی آثارمان کرده باشیم. البته وقتی پای حرفهای مسئولان این حوزه مینشینید از برگزاری نمایشگاهها میگویند و از حضور در نمایشگاههای خارجی و هزارویک برگ به زعم خودشان برنده را رو میکنند. اما کافی است به آمار ریزش فروشگاهداران و رکود حاکم بر این بازار نگاهی بیندازند تا روزگار سیاه صنایعدستی را ببینند.
اوج این بیتوجهی به این بازار زمانی خود را نشان داد که همین چند روز پیش و در برنامه ششم توسعه جایی برای صنایعدستی و صادرات آن در نظر گرفته نشد. مسئلهای که مورد اعتراض شدید انجمنهای غیردولتی هم قرار گرفته و طی نامهای به رئیسجمهور خواهان پاسخگویی و رسیدگی شدهاند. مهمترین نکته مورد اشاره این افراد هم تاکید بر اهمیت صنایعدستی در اقتصاد مقاومتی و صادرات غیرنفتی است. حالا باید منتظر بنشینیم و ببینیم بالاخره قرار است برای این آثار کاری بشود یا نه.
هزینههای رهن و اجاره
رهن و اجاره در خیابان ویلا حداقل برای دایر کردن فروشگاهی برای عرضه صنایعدستی این روزها تنها یک شوخی تلخ است. آنهایی که ماندهاند و از قدیم بودهاند و کسبه قدیمی بازار محسوب میشوند یا مالک هستند یا سرقفلی را در اختیار دارند. نرخ اجاره مغازهها که معمولا بین 20تا 100متر مساحت دارند، بین 4 تا 15میلیون تومان است. البته فروشگاههایی هم هستند که چند طبقه باشند و مساحت بیشتری داشته باشند که هزینههای اجاره در موردشان تا 50میلیون تومان در ماه هم میرسد. هزینههای خرید ملک اداری در این منطقه تا خیابان طالقانی، هر متر مربع بین 3/5 تا 6میلیون تومان است. طبق آمار یکی از آژانسهای مسکن در این منطقه یک واحد اداری با سن 30سال و متراژ 90متر تا 470میلیون تومان خریدوفروش میشود که با احتساب متراژ بالکن و بعضا انباری این قیمت بهدست میآید. هرچه سن بنا کمتر باشد، بابت هر مترش باید هزینه بیشتری پرداخت شود.
***
کالایی که میفروشند
صنایعدستی به خاطر نوع تولیددستی و زمانبر بودن تولیدشان نرخ بالایی دارند به همین علت مردم کمتر سراغ آنها میروند، این را میتوان در مغازههای خیابان ویلا هم دید. کالاهایی که اگرچه زحمت زیادی برای تهیه آن کشیده شده ولی نرخ بالای آنها باعث شده تا فروشندگان این کالاها در خیابانی که مملو از صنایعدستی است بیکار باشند و تنها مشتری آنها دستگاههای دولتی باشند که به دنبال کالای ارزان و انبوه هستند. کالاهایی که به جای هدایای صنایعدستی به کارکنان برگزیده مراسم و همایشهای خود میدهند، آن هم نه کالای فاخر بلکه دمدستیهای ارزانقیمت.
یکی دیگر از مسائل این حوزه نبود قیمتهای یکسان و مشابه است. نوع قیمتگذاریها گاه سلیقهای است که مشتری را سرگردان میکند و از خرید پشیمان. ایجاد بازارهای موازی نیز ضربه دیگری به این بازار زده است. بازارهایی که ارزانتر میفروشند. مثلا اگر در خیابان ویلا یک ساعت خاتم متوسط به نرخ 100هزار تومان فروخته شود میتوان همان ساعت را از بازار تهران 75هزار تومان خرید. قابهای مسی و نقره نیز با متوسط 25درصد اختلاف قیمت در بازار تهران ارزانتر از خیابان ویلا است. یا مثلا کفشهایی که با یک ابتکار جدید با گلیم دوخته شدهاند نیز اگر حدود 50 تا 80هزار تومان نرخ داشته باشند، در بازار تهران همین کفش را 40 تا 60هزار تومان میفروشند. شاید به همین علت است که مدیر یکی از فروشگاهها در خیابان ویلا میگوید: اجاره مغازه در ویلا گران است و برای جبران آن ناچاریم نرخ کالاهای صنایعدستی را بالا ببریم بنابراین دستمزد گران هنرمندان، وجود واسطهها و فروشندهها باعث شده تا نرخ واقعی کالاها بسیار پایینتر از کالایی باشد که به دست خریدار میرسد.
مسئله مهم دیگری که وجهه بازار را به اصطلاح خراب کرده است مربوط به طمعی است که فروشندگان به اندک خریداران خارجی دارند. برخی از فروشگاهداران در همین خیابان اگر گردشگر خارجی ببینند سعی میکنند کالای مورد نظرشان را دو برابر قیمت نیز بفروشند و همین موضوع در چند سال اخیر باعث شده تا افرادی که به ایران میآیند متوجه چنین رفتارهایی شوند و دیگر مشتری خیابان ویلا نباشند. بستهبندی صنایعدستی ایرانی هم هنوز اندر خم یک کوچه است. هنوز هم آثار شیشهگری با همه ظرافت را در روزنامههای باطله میپیچیم و به دست مشتری میدهیم. در بازار خیابان ویلا زیبایی معاوضه میشود و این هنر و آثار هنری است که باید خریدوفروش شوند. بنابراین کاملا طبیعی است که خریدارانش باید روحیه خاصی داشته باشند و فراغتی از هزینهها و نیازهای اولیه زندگی بهدست آورده باشند. چون کالاهای این بازار بهنوعی به نیازهای ثانویه پاسخ میدهند. هزینههایی هم که برای خریدشان لازم است تفاوت کلی با پایهحقوق وزارت کار دارد. اما شاید برای شما هم جالب باشد که چه کالاهایی در این بازار معمولا با تقاضای بیشتری مواجه میشوند.
بنابر اظهارات فعالان این بازار بهطورکلی مصنوعاتی چون شیشهها و سفالها بیشترین آمار تقاضا را دارند و کمتر صنایعدستی سنگین از سوی خریداران مورد تقاضا است و رنج قیمتی 50 تا 400هزار تومان در میان اجناس موجود فروشگاهها دارای طیف بیشتری از فروش است که در میان آنها کیفها و گیوهها بیشترین خریدار خارجی را به خود جلب کرده و سفال و شیشه بالاترین تقاضای داخلی را به خود معطوف کرده است. روی دیگر بازار نیز حکایات جالبی دارد. کافی است که به این کالاها و ارقام نگاهی بیندازید؛ بشقاب سرامیکی حدود 80هزار تومان، روتختی 40تکه نزدیک 700هزار تومان، تابلوی تذهیب 100هزار تومان، تخته نرد خاتم یکمیلیون تومان، جعبه خاتم بزرگ روی یکمیلیون و 500هزار تومان، تابلوی معرق با اندازه کوچک 250هزار تومان و غیره.
اینها نمونههایی از کالاهای بازار خیابان ویلا است. حالا آلودگی هوا و حضور در یکی از مناطق میانی پایتخت را هم که نادیده بگیریم، مشتری داخلی بین هندوانه کیلویی 4هزار و 500 تومان شب یلدا و تخته نرد خاتم کدام را باید انتخاب کند؟ تازه اگر میلی به انار نداشته باشد! کمی اگر منطقی باشیم در مییابیم که مشتریان این بازار باید توریستهای دست به جیب اروپایی و غیره باشند نه سیاحتگرانی که با هزینه خودمان به کشور میآیند تا جایی که وجود چنین تصویری از بازار، تا حدود زیادی اشتغال به تولید صنایعدستی را به امری ناکارآمد تبدیل کرده است.
همپای بازارهای جهانی نیستیم
دیگر دوره دست در جیب کردن و بیرون آوردن چندین اسکناس و بهطور کلی خرید با وجه نقد گذشته است. اما در بازار صنایعدستی که اتفاقا انتظار میرود خریداران خارجیاش بیشتر از داخلی هم باشند، هنوز ابزارهای مدرنی چون مسترکارت یا ویزاکارت استفاده نمیشود و چنین امکانی در اختیار خارجیها نمیگذاریم و این در حالی است که برای اجناس با ارزشی مانند تابلوفرشها یا خاتمکاریهای مختلف و اجناس نقرهای که قیمتی قابل ملاحظه دارند، نبود امکان استفاده خریداران خارجی از کارتهای بانکی بینالمللی مانند ویزاکارت یا مسترکارت، به عدم خریدشان منجر میشود چون براساس عرف جهانی گردشگری، بیشتر توریستهای امروزی از حمل کردن پول نقد زیاد، نگران هستند و خرید نکرده فروشگاه را ترک میکنند.