«منابع انسانی اصلیترین سرمایه هر سازمان است.» این جمله بهخوبی نگرش رویکردهای نوین توسعه سازمانی و دستیابی به اهداف هر سازمان یعنی بقا، سودآوری و توسعه با کمک نیروی انسانی در عصر حاضر را نشان میدهد. در صنایع خدماتی که ارتباط بین نیروی انسانی و مشتریان بهطور رودرو صورت میگیرد اهمیت منابع انسانی کارآمد بیش از سایر بخشها نمایان میشود. در میان صنایع خدماتی نیز، هیچ شاخهای به اندازه گردشگری و کسب وکارهای وابسته به آن، به نیروی انسانی متکی نیست و ازهمین رو گردشگری را انسانمحورترین صنعت خدماتی دانستهاند.
با رشد صنعت گردشگری، بنگاههای گردشگری به جذب نیروی انسانی بیشتر برای پاسخگویی به نیازهای گردشگران و مشتریان روی آوردند. پر واضح است که تنها فراوانی نیروی انسانی نمیتواند ضامن عملکرد خوب برای دستیابی به اهداف این بخش باشد بلکه علاوه بر تعداد، میزان دانش نظری و آشنایی خدماتدهندگان با مهارتهای حرفهای نیز تعیینکننده است، چرا که در گردشگری، کارمندان منابع و محصولات را به تجاربی تبدیل میکنند که در نهایت توسط بازدیدکنندگان به مصرف میرسند و منابع انسانی متخصص، تحصیلکرده، باتجربه و کارآمد میتواند موجب ارائه خدمات با کیفیت و برآوردن رضایت مشتریان شود که این خود زمینه توسعه گردشگری در هر کشوری را فراهم میکند.
بنابراین تدوین و اجرای استراتژی توسعه منابع انسانی صنعت گردشگری از اهمیت ویژهای برخوردار است و آموزش مهمترین نقش را در این راستا ایفا میکند. امری که در بیانیه مادرید سازمان جهانی گردشگری (1996) نیز بهطور ویژه بر آن تاکید و گفته شد که «صنعت گردشگری به نیروی انسانی شایسته و واجد شرایط نیاز دارد.» در صنعت گردشگری و مولفههای آن، برای برطرف کردن نیازهای نیروی انسانی باید در سطوح مختلف آموزشهای لازم ارائه شود.
این آموزشها بهطور کلی به دو دسته آموزش قبل از خدمت و آموزش حین خدمت طبقهبندی میشوند. در کشورهایی که صنعت گردشگری آنها به سن بلوغ نزدیک میشود نقش منابع انسانی بیشتر مشخص میشود و نقش دولت از دخالت در امور اجرایی به سیاستگذاری و نظارت در این مسیر تغییر مییابد.آمارهای جهانی فاصله بسیار زیادی بین کشور ما و سایر کشورها در بخش گردشگری و نیروی انسانی نشان میدهد. بهطور نمونه در شاخص سرمایهگذاری در آموزش و توسعه کارکنان در گردشگری، ایران رتبه 134 از میان 141 کشور مورد مطالعه گزارش رقابتپذیری مجمع جهانی اقتصاد را داراست.
اگرچه در سالهای اخیر بهصورت کمی شاهد افزایش تعداد دانشجویان گردشگری و بهبود این وضعیت بودهایم اما اگر یک برنامه منسجم و سیستماتیک برای پیوند بیشتر بین حوزه علم و عمل گردشگری تدوین نشود، این تلاشها نافرجام خواهند شد و هیچ تغییری ایجاد نخواهند کرد.به عبارت دیگر گردشگری بهعنوان یک علم آکادمیک و یک هنر اجرایی، در کشورمان بیشتر تئوریک دیده شده و از بعد عملیاتی آن غفلت شده است.
ازهمین رو فارغالتحصیلان این رشته برای جذب و شروع به کار در این حوزه با مشکل «فقدان تجربه در محیط کاری» روبهرو هستند و از توان بهکارگیری دانش خود در بعضی شرایط ناتوانند. از طرف دیگر مدیران کسبوکارهای گردشگری نیز برای جذب فارغالتحصیلان این رشته در اکثر مواقع مقاومت نشان میدهند.
بنابراین نیاز است تا سازمان متولی امور و مدیران و سیاستگذاران گردشگری، تدبیری برای جذب بیشتر دانشجویانی که تعدادشان در حال حاضر بیش از 25هزار نفر است،به این حوزه بیندیشند و این خلأ را در سیکل آموزشی دورههای تحصیلی گردشگری پوشش دهند.شاید توجه بیشتر به معیارهایی که سازمان جهانی گردشگری در رابطه با نظام آموزش گردشگری مشخص کرده در این مسیر کارگشا باشد. طبق نظر این سازمان، نظام آموزش گردشگری باید در برگیرنده اصول زیر باشد:
1) انطباق مهارتهایی كه در طول آموزش كسب میشود با انتظارات و نیازهای تقاضای گردشگری 2) ارائه نظام آموزشی گردشگری روزآمد و مرتبط با زمان حاضر 3) تضمین كارایی فردی و جمعی باهماهنگ كردن اهداف آموزشی 4) آشنایی كسانی كه متقاضی نظامهای آموزشی هستند كه در واقع قابل دستیابی است. 5) تضمین حداكثر كارایی از طریق بهینهسازی استفاده از منابع 6) ایجاد هدایت كیفی كه قادر به رفع نقایض موجود باشد و محتوای برنامههای آموزشی را روزآمد کند.
کارشناس ارشد مدیریت گردشگری