۶ جمله یک مدیر ضعیف

شناختن یک مدیر ضعیف کار چندان سختی نیست. از مرور تجربیات روزمره تان هم به راحتی می توانید یک مدیر ضعیف و نالایق را بشناسید. کافی است به وضعیت کارتان در یک سال اخیر فکر کنید. به جملاتی که هرروز صبح تا عصر از مدیر و کارفرمای تان شنیده اید فکر کنید. حتما بسیاری از آن جملات را به خاطر می آورید. خیلی های شان به دل شما نشسته و خیلی های شان عذاب تان داده است. در این نوشتار به نقل از بازده، با ما همراه باشید تا شش جمله یک مدیر ضعیف را برای شما فاش کنیم.

حتما تا به حال برای شما هم پیش آمده است که به یک مکان زیبا بروید و فکر کنید برای تفریح جای خوبی است، اما بعد که به منزل تان برگشتید ببینید هیچ چیز خاصی به شما اضافه نشده است؛ نه فرهنگ خاصی، نه حس خاصی، نه حتی ایده ای که بتوانید یک جمله درباره آن مکان بنویسید. بعضی افراد هم این گونه هستند و چه دردناک است که آدمی با این ویژگی  یک مدیر باشد و در موقعیت شغلی سطح بالایی نشسته باشد.

گویی شما ساعت ها با صندلی خالی یک مدیر صحبت می کنید و پس از آن بدون گرفتن هیچ ایده ای درباره باورها و نظریاتش آنجا را ترک می کنید. یکی از دلایل پیش آمدن این اتفاق این است که برخی مدیران مدام این ایده را القا می کنند که کارکنان هر ایده ای هم داشته باشند یک نفر قوی تر و باهوش تر (شما بخوانید مدیر!) هست که باید این ایده را باور کند و اگر قبول نداشته باشد به حرف و نظر هیچ کدام از کارکنان وقعی نمی گذارد.

مدیر ضعیف و مدیران نالایق مدیریت شان به وسیله ایجاد ترس است، زیرا برای تثبیت جایگاه شان در محل کار و میان اعضای تیم کارکنان مجبور هستند احساس ترس و گریز را ایجاد کنند.

مدیران قوی نیاز به ایجاد حس ترس ندارند و با ورود کارکنان به دفتر کارشان اخلاقیات را زیر پا نمی گذارند و شبیه یک چوب خشک بدون احساس و بدون درنظر گرفتن ایده دیگران رفتار نمی کنند.

در این مقاله شش عبارتی را بیان می کنیم که اگر مدیر شما هم هر روز صبح تا غروب این عبارات را تکرار می کند بهتر است استعداد و عمر خودتان را با کار کردن با او هدر ندهید و به سازمانی بروید که بتواند از استعداد شما استفاده کند.

۱- من برای فکر کردن به شما پول نمی دهم

اشتباه بزرگ اینجاست. یک مدیر دقیقا برای فکر کردن به کارکنانش پول می دهد. اگر برای چیزی غیر  از اندیشیدن و تفکر خلاق پول می دهد پس حتماً در حال تاراج سرمایه خود یا سهامداران شرکتش است.

۲- به نظر می رسد این مشکل شخصی است

افرادی که سرکار می آیند با دیدگاه ها، افکار و استعدادهای شان می آیند. همچنین تعهداتی را با خود به همراه می آورند که از آنان جدا ناپذیر است؛ تعهداتی نسبت به کودکان، والدین و سایر بستگان شان دارند و حتی نسبت به حیوانات و گل و گیاهانی که در منزل نگهداری می کنند نیز متعهد هستند. اگر رئیس شما به زندگی خصوصی شما اهمیتی نمی دهد چرا باید همچنان کنار او بمانید؟ استعدادتان را برای رئیسی خرج کنید که انسان بودن شما را می فهمد و از نیازهای محل کار و خارج از محل کار شما آگاهی دارد.

۳- اگر این شغل را نمی خواهی شخص دیگری را به جای تو خواهم گذاشت

این جمله احمقانه، دعوتی است از شما که در شغل خود به جلو بروید و قدمی بردارید. از رئیسی که از این جملات می گوید دوری کنید و بدانید فقط کارفرمایان بزرگ می توانند یک شرکت بزرگ بسازند.

۴- نمی توانم کاری برای تان انجام دهم، تصمیم گرفته شده است

حتما قبلا این جمله را زیاد شنیده اید؛ بله، می دانم من مدیر هستم، اما من نمی توانم کاری کنم. من فقط مطابق با دستورالعمل های داده شده رفتار می کنم، چون من برای هیچ شخصی از قدرت سیاسی استفاده نمی کنم، حتی برای خودم!

۵- من مدیرم! فقط کاری را که به شما گفته شده است انجام دهید

این جمله ناشی از یک ترس مدیریتی است. پس از شنیدن این جمله نفسی عمیق بکشید، کاری را که به شما گفته شده است انجام دهید، سپس به خانه بروید و رزومه کاری خود را برای شغلی دیگر تقویت کنید و به هر جایی که می توانید بفرستید.

۶- ما همیشه این کار را به این صورت انجام می دهیم

بیشتر مدیران ایستا و کارنابلد سعی می کنند ضعف خود را زیر پوشش ثبات رویه پنهان می کنند و معمولا می گویند خدا می داند از وقتی ما این رویه را پیش گرفته ایم، هیچ چیز در دنیا عوض نشده است.

این شاید مسخره ترین جمله ای باشد که در تمام طول دوره کاری تان شنیده اید چرا که زندگی واقعی همیشه در حال تغییر است. اگر می بینید مدیرتان تغییر و تحول در بیرون سازمان را نمی بیند، دیگر لازم نیست به این شغل مشقت بار ادامه دهید.

اگر این شش عبارت را بارها شنیده اید وقتش رسیده است به یک محیط کاری بروید که انرژی، علاقه و اشتیاق تان مهم باشد و از ایده های تان استقبال شود.

به دنیای جدید کاری قدم بگذارید. محیط کار انسانی دقیقا همین جاست. می توانید این برنامه را از همین لحظه آغاز کنید.