دلنوشته های یک کارآفرین (6) / اخلاق بفروش

در شماره های قبل به محورهایی که باید در راه اندازی یک کار تولیدی توجه شود اشاره کردیم و مقدماتی هم در بابت کار خدماتی گفتیم. در این شماره می خواهم از یکی از مهم ترین عناصر موفقیت در کار خدماتی براتون بنویسم.

سوم: اخلاق حرفه ای

در کار خدماتی اخلاق خیلی مهمه. تو چیزی برای فروش نداری باید اخلاق و ادب و صمیمیت و مهربانی بفروشی. خدمات بیمه تو مثل بقیه بیمه هاست. پس فرقی نمی کنه که از تو بخره یا از دیگری. تنها عامل موفقیت تو در این کار اخلاق حرفه ای کار و کاسبیه. اگه آژانس تاکسی تلفنی داری باید راننده های دفتر تو با اخلاق، مودب، انسان شریف، پاک، منضبط و... باشن. در غیر  این صورت تنها یه بار ازت خدمات می گیرن.

خواهر یکی از دوستام یه شرکت خدماتی نظافتی داشت و چند تا پرسنل نظافتچی. متأسفانه این خانم برای اینکه پول کمتری بده آدم هایی رو استخدام می کرد که پول کمتری ازش می خواستن. اما متأسفانه یا دست کج بودند یا ضداخلاق یا دروغگو یا بی انضباط. این خانم در کمتر از یک سال مجبور شد دفترشو تو جردن ببنده برای اینکه نمی تونست به این طبقه از مردم سرویس دهی مناسبی داشته باشه. مشتریان خوبی داشت، اما کم کم همه رو از دست داد. یک روز یه نفر رو برای نظافت به خونه ما فرستاد.

این خانم نظافتچی اینقدر فضول بود که می خواست از جیک و پوک 20 سال زندگی ما تو یک ساعت کار کردن سردربیاره. این قدر سوال کرد که خانمم ناراحت شد و گفت تو برای کار اومدی یا سخنرانی و سین جیم. چرا این قدر حرف می زنی. کارتو بکن. بهش برخورد که آدم باید اجتماعی باشه. کر و لال که نیستیم. برای همین فقط یه بار از اون شرکت ما استفاده کردیم.

عموم مردم فکر می کنن که هر کس می تونه کار خدماتی انجام بده. یه روز رفته بودم دفتر خدمات پستی تا کتابی رو برای دوستی در مشهد پست کنم. خانم جوانی که مسئول وزن کردن کتاب و برآورد هزینه ارسال پستی بود آنقدر بدبرخورد و بی ادب بود که برای همیشه خودم رو بایکوت کردم که اونجا نرم.

کار خدماتی روابط عمومی بالا می خواد. هر کس این آداب رو بلد باشه مشتری بیشتری داره.

 یه روز صبح رفتم یه دفتر پیشخوان دولت. . . . . . . . . . . . . . برای عکس دار کردن شناسنامه پسرم. آقایی که مسئول این دفتر بود و ظاهراً بازنشسته بود اون قدر مهربانه و صمیمانه برخورد کرد که باور کنید از پارسال تا حالا بیش از هفت هشت کار شناسنامه ای و کارت ملی رو بهش سپردم و بیش از 15-10 نفر رو بهش معرفی کردم تا کاراشونو راه بندازه.

روز اول که می خواستم از دفترش برم کارت خودشو به من داد که شماره موبایل روش بود. گفت هر کاری داری به من بگو. شناسنامه پسرم یک ماهی طول کشید تا بیاد، بهش زنگ زدم و گفتم آقا مسعود این شناسنامه پسرم نیومد فکر می کنی دلیلی داره. گفت شماره ملی شو بده تا پیگیری کنم. 10دقیقه نشد که خودش زنگ زد و گفت شناسنامه صادر شده و تحویل پست شده همین روزها می رسه. فرداش پستچی شناسنامه رو آورد دم خونه.

پس اگه فکر می کنی می تونی با مردم به خوبی رفتار کنی کسب و کار خدماتی راه بنداز. در کار خدماتی تو ارتباط مستقیم با مردم داری و باید پاسخگوی اونا باشی.

یه روز تابستون با خانواده می خواستیم بریم منزل یکی از اقوام. پدر خانم بنده تازه به رحمت خدا رفته بود و همه ما مشکی  پوش بودیم. زنگ زدم به آژانس محله و یه پراید قراضه بعد از چند دقیقه اومد و ما سوار شدیم. هنوز حرکت نکرده صدای ضبط ماشین رو اون قدر بلند کرده بود که هفت تا کوچه اون طرف تر هم می شنیدن و می تونستن باهاش برقصند.

با خواهش گفتم ممکن است ضبط رو خاموش بفرمایید یه چشم غره ای به من رفت که نگو و نپرس. دست رو برد روی شاسی صدا و کمش کرد. من هم چیزی نگفتم. چون مسیر ما هم نزدیک بود. از چهار راه دوم نگذشته بودیم که بدون اینکه به ما چیزی بگه و اجازه مثلا بگیره رفت طرف پمپ بنزین. چیزی نگفتم تا بنزینش رو بزنه. وقتی اومد سوار شد گفتم من آژانس گرفتم که در خدمت خانواده باشه قرار نشد که همه ما در خدمت شما باشیم. از سر کوچه تا اینجا دو تا نخ سیگار کشیدی. دستمال کاغذی را فین می کنی و می اندازی تو خیابون.

ما رو نرسونده می ری بنزین بزنی، صدای ضبط هم گوش فلک رو پاره می کنه. قیافه حق به جانبی گرفت و گفت: چی کار کنم بنزین نداشتم نمی تونستم توش آب بریزم. دیدم آدم بی منطق و نا آرومی است. دیگه حرفی نزدم. فرداش یه گزارش بلند بالا نوشتم و بردم دفتر آژانس و دیگه از اون آژانس تا امروز تاکسی نگرفتم.

کسب و کار خدماتی مهارت، دانش، روابط عمومی، مردم داری، صبر و حوصله، زبان مهربان، لباس تمیز و مرتب و... می خواد اگه تو اینا رو داری و می تونی حق را به مشتری و مصرف کننده خدمات بدی این کار رو راه بنداز والا برو دنبال کار دیگه.

 پس حواست خیلی باید جمع باشه که آدم های بااخلاق و با ادب رو در دفتر کار خدماتی جمع کنی.

کارشناس فروش